مرا برهنه کن از هر چیز
از این نقاب دروغینم
مرا بگیر از آدمها
که در کنار تو بنشینم
سیاهچالهای از هیچم
که تا ابد پُرِ از خالیست
تضادیام که تناقض نیست!
که شاد هستم و غمگینم
بگو به مردمِ دیوانه
که گم شوند از این خانه!
چه توی جشن تولدها
چه در مراسم تدفینم!
برای نیستیِ مطلق
نشستهام به فراموشی
که میلِ شمع به خاموشی
که شوقِ شعله به بنزینم
که لحظهی پرش از بامم
که چارپایهی اعدامم
بهغیر درد نمیدانم
بهغیر رنج نمیبینم
تویی، امیدِ بهاری دووور!
منم، سقوطتر از یک برگ
که هیچچیز بهغیر از مرگ
نبود مایهی تسکینم
لب از مکیدن دندانهات
تن از حرارت پستانهات
به یأس فلسفیاش شک کرد
به باد داد دل و دینم
تویی رهاترِ از هر باد
که دلسپرده ولی آزاد
من اعتیادترین موجود
به چشمهات، به مورفینم!
که یک پرندهای و در اوج
که سنگیام ته اقیانوس
دلم خوش است که خوشحالی!
اگر که اینهمه پایینم
کنار تو، وسط تختم
هزار بغضم و خوشبختم
تضادیام که تناقض نیست
که تلخ هستم و شیرینم
مرا بگیر از آدمها...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
از این نقاب دروغینم
مرا بگیر از آدمها
که در کنار تو بنشینم
سیاهچالهای از هیچم
که تا ابد پُرِ از خالیست
تضادیام که تناقض نیست!
که شاد هستم و غمگینم
بگو به مردمِ دیوانه
که گم شوند از این خانه!
چه توی جشن تولدها
چه در مراسم تدفینم!
برای نیستیِ مطلق
نشستهام به فراموشی
که میلِ شمع به خاموشی
که شوقِ شعله به بنزینم
که لحظهی پرش از بامم
که چارپایهی اعدامم
بهغیر درد نمیدانم
بهغیر رنج نمیبینم
تویی، امیدِ بهاری دووور!
منم، سقوطتر از یک برگ
که هیچچیز بهغیر از مرگ
نبود مایهی تسکینم
لب از مکیدن دندانهات
تن از حرارت پستانهات
به یأس فلسفیاش شک کرد
به باد داد دل و دینم
تویی رهاترِ از هر باد
که دلسپرده ولی آزاد
من اعتیادترین موجود
به چشمهات، به مورفینم!
که یک پرندهای و در اوج
که سنگیام ته اقیانوس
دلم خوش است که خوشحالی!
اگر که اینهمه پایینم
کنار تو، وسط تختم
هزار بغضم و خوشبختم
تضادیام که تناقض نیست
که تلخ هستم و شیرینم
مرا بگیر از آدمها...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2