خوب یادم هست آنروزها و اینموقعها که برف میبارید، همه صبح زود خبردار میشدند. برف بیصدا و در سکوت و به دور از چشم آدمها میبارید و صبح که میشد با انبوهی برف تلنبار شدهی همچنان در حال باریدن مواجه میشدی. فکر کن ۷ صبح در تاریک و روشن اتاق از سرما مچاله شدی زیر لحاف، یکهو پدرت در را باز میکرد که: بلندشید، بلند شید ببینید چه برفی اومده! بلند میشدی و همه جا سفید بود و سکوت بود و اگر وسط برفها میایستادی و فریاد هم میزدی، برف صدای تو را میبلعید. نمیدانم چه خاصیتیست که برف دارد، میبارد و همهجا ساکت میشود.
امروز بابا به همهی بچهها زنگ زدهبود، از شوق برف تازهای که باریده. تماسش را دیر دیدم و خودم تماس گرفتم، گفت کاری نداشتم بابا، زنگ زدم بگم برف اومده. این را گفت و من دلم پرکشید دوباره بچه باشم و صبح زود باشد و بابا با همان حالت خوشحال در را باز کند و با مژدهی برف بیدارمان کند. بیدار شویم و ببینیم تا بالای زانو برف باریده و مدرسهها تعطیل شده و بدون محافظهکاری و گریز از سرما، شال و کلاه کنیم و دستکشهای سوراخ خواهر بزرگه را بپوشیم و برویم بیرون آدمبرفی بسازیم و روی برفها سر بخوریم و کیف کنیم. حتی اگر سرد باشد، حتی اگر آب برود توی کفشهایمان و سر انگشتانمان یخ بزند و سنسورهای بینیمان فعال شود و لباسمان برای آنهمه سرما، جواب نباشد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan
امروز بابا به همهی بچهها زنگ زدهبود، از شوق برف تازهای که باریده. تماسش را دیر دیدم و خودم تماس گرفتم، گفت کاری نداشتم بابا، زنگ زدم بگم برف اومده. این را گفت و من دلم پرکشید دوباره بچه باشم و صبح زود باشد و بابا با همان حالت خوشحال در را باز کند و با مژدهی برف بیدارمان کند. بیدار شویم و ببینیم تا بالای زانو برف باریده و مدرسهها تعطیل شده و بدون محافظهکاری و گریز از سرما، شال و کلاه کنیم و دستکشهای سوراخ خواهر بزرگه را بپوشیم و برویم بیرون آدمبرفی بسازیم و روی برفها سر بخوریم و کیف کنیم. حتی اگر سرد باشد، حتی اگر آب برود توی کفشهایمان و سر انگشتانمان یخ بزند و سنسورهای بینیمان فعال شود و لباسمان برای آنهمه سرما، جواب نباشد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@narges_sarrafian_toofan