💢 اهمّیتِ قصّه و داستان 💢
یکی از ویژگیهای برجستۀ کتاب الله، قرآن کریم، داستانهای متنوّع، جذّاب و البته تأثیرگذار و الهامبخش آن است. داستانهایی که اکثراً به صورت داستانهای کوتاه پراکنده یا بعضاً به صورت منظّم و مفصّل بیان شدهاند و خواننده بعد از مطالعه یا شنیدن آن داستانها، از جنبههای گوناگون (عقیدتی، اخلاقی، هدفگذاری و...) متحوّل و اصلاح میشود. به عنوان مثال کسی که داستان سیّدنا یوسف بن یعقوب (علیهماالصّلوةوالسّلام) را مطالعه کند، از ابتدای قصّه با یک اَبَرقهرمان همراه میشود، با مطالعه یا شنیدن معصومیت آن کودک و رؤیاهایش، اعتمادی که به برادرانش داشته و خیانتی که از آنان دید، عزّتی که نزد پدر داشت و تحقیرهایی که به هنگام برده بودن و زندانی بودن کشید و عزّت دوبارهای که الله به او عطاء نمود، فرار کردنش از یک زن زیبارویِ ثروتمندِ عاشق و دلباخته از ترس خداوند، معجزۀ علم او در تعبیر و تأویل رؤیای دو شخص زندانی، آزاد شدنش از زندان به خاطر علمش و البته وزیر شدن او به دلیل امانتداری و تسلّط و درایتش در اقتصاد، مدیریت موفّقش در بحران خشکسالی، پشیمان شدن برادران خائنش، وصال به پدر عزیزی که سالها از او دور بود، و البته ایمان راسخ و کاملی که در تمام لحظات این داستان در قهرمان قصّه حس میکنیم، ما را تحت تأثیر قرار میدهد و عقاید و افکار ما را بدونِ اینکه درگیر مصطلحات سنگین منطقی، علمی و... بشویم، دگرگون و اصلاح میکند، آن هم از نوع اصلاحات بنیادین.
سایر قصص قرآنی نیز همینطور هستند. داستانهای پیامبرانی چون آدم، ادریس، نوح، ابراهیم، موسی، زکریا، عیسی بن مریم، یعقوب، ایّوب، عُزیر، هود، صالح، داود، سلیمان، اسحاق، اسماعیل، شعیب، ذوالکفل، یونس، الیاس و... (علیهمالصّلوةوالسّلام) را که مطالعه میکنیم، با سختیهایی که بزرگترین دعوتگرانِ الهی کشیدهاند همراه میشویم و درک میکنیم که قدم گذاشتن در مسیر الهی، قرار است که با سختیهای زیادی همراه باشد، اما وقتی میخوانیم که الله متعال از آنان با عزّت و احترام فراوان یاد میکند و جایگاه والای آنان در بهشت خود را به تصویر میکشد، انگیزۀ فراوانی میگیریم که ما نیز باید راه همان سروران را برویم، هرچند که سختیهایی را هم در این راه متحمّل بشویم. از طرفی با مطالعۀ داستانهای صالحانی که پیامبر نبودند، مانند مریم، طالوت، اصحاب کهف و همسر مؤمن فرعون نیز درمییابیم که سختی کشیدن فقط مختصّ پیامبران نبودهاست و این مسئولیت سنگین دعوت، برای تمام دعوتگران تاریخ بوده و هست، اما عاقبت نیک برای همین افرادی است که علم دین را کسب نمودند و آن را به دیگران نیز رساندند و در این راه صبر و استقامت را پیشۀ خود کردند.
از طرف دیگر هنگامی که قصص مربوط به شقاوتمندان و بیچارگانی چون فرعون و آل فرعون، نمرود، قوم عاد، قوم لوط، قوم نوح و... را مطالعه میکنیم، به وضوح به این درک میرسیم که کافران در تمام طول تاریخ بشریت حضور داشتهاند و تا آخرین لحظات عُمر نامبارک خود از لجاجت و عناد دست نکشیدهاند. اینگونه نیست که ما بگوییم «چون در زمانۀ ما گناه فراوان شده، الان مردم ملحد و... میشوند»، بلکه کُفر از دیرباز در میان بنیآدم وجود داشتهاست و تا قیامت نیز قرار است که وجود داشته باشد، بنابراین درک میکنیم که گسترده بودن کفر و گمراهی در زمانۀ ما، نباید ما را به گوشهای براند که گویی کُفر بیماری استثنائیِ مخصوصِ عصر ماست، بلکه همواره بودهاست و وظیفۀ ما مؤمنان نیز در برابر این گمراهی مشخّص و واضح است. عاقبت نیک ازآنِ مؤمنان و مُتّقیان در عالَم غیب است، هرچند که در عالَم ظاهر امثال فرعون صاحبانِ قدرت و شوکت باشند و امثال قوم نوح در اکثریت مطلق جامعه باشند. مهم این است که در نهایت پیروان موسی و پیروان نوح علیهماالصّلوةوالسّلام اهل نجاتاند.
یکی از راههای کافران در نشر کُفر و گمراهی داستانهای گمراهکننده است، به عنوان مثال زیربنای همین تمدّن نوین کنونی، آثار مکتوب نمایشنامهنویسانی مانند شکسپیر و رُماننویسانی مانند تولستوی است. آنها بودند که ایدههای فیلسوفانِ گمراهِ عصر روشنگری اروپا مانند سکولاریسم، فمینیسم، اومانیسم (انسانگرایی)، آزادیهای مطلق جنسی، لیبرالیسم، شهوتپرستی و... را در پشت پردۀ خط به خط نمایشنامهها و رُمانهای زیبای خود گنجاندند و توانستند جوامع تحصیلکردۀ غربی و غربگرا که توان خواندن و نوشتن داشتند را کاملاً تحت تأثیر ایدههای سردمدارانِ عصر روشنگری قرار دهند.
ادامه...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین
یکی از ویژگیهای برجستۀ کتاب الله، قرآن کریم، داستانهای متنوّع، جذّاب و البته تأثیرگذار و الهامبخش آن است. داستانهایی که اکثراً به صورت داستانهای کوتاه پراکنده یا بعضاً به صورت منظّم و مفصّل بیان شدهاند و خواننده بعد از مطالعه یا شنیدن آن داستانها، از جنبههای گوناگون (عقیدتی، اخلاقی، هدفگذاری و...) متحوّل و اصلاح میشود. به عنوان مثال کسی که داستان سیّدنا یوسف بن یعقوب (علیهماالصّلوةوالسّلام) را مطالعه کند، از ابتدای قصّه با یک اَبَرقهرمان همراه میشود، با مطالعه یا شنیدن معصومیت آن کودک و رؤیاهایش، اعتمادی که به برادرانش داشته و خیانتی که از آنان دید، عزّتی که نزد پدر داشت و تحقیرهایی که به هنگام برده بودن و زندانی بودن کشید و عزّت دوبارهای که الله به او عطاء نمود، فرار کردنش از یک زن زیبارویِ ثروتمندِ عاشق و دلباخته از ترس خداوند، معجزۀ علم او در تعبیر و تأویل رؤیای دو شخص زندانی، آزاد شدنش از زندان به خاطر علمش و البته وزیر شدن او به دلیل امانتداری و تسلّط و درایتش در اقتصاد، مدیریت موفّقش در بحران خشکسالی، پشیمان شدن برادران خائنش، وصال به پدر عزیزی که سالها از او دور بود، و البته ایمان راسخ و کاملی که در تمام لحظات این داستان در قهرمان قصّه حس میکنیم، ما را تحت تأثیر قرار میدهد و عقاید و افکار ما را بدونِ اینکه درگیر مصطلحات سنگین منطقی، علمی و... بشویم، دگرگون و اصلاح میکند، آن هم از نوع اصلاحات بنیادین.
سایر قصص قرآنی نیز همینطور هستند. داستانهای پیامبرانی چون آدم، ادریس، نوح، ابراهیم، موسی، زکریا، عیسی بن مریم، یعقوب، ایّوب، عُزیر، هود، صالح، داود، سلیمان، اسحاق، اسماعیل، شعیب، ذوالکفل، یونس، الیاس و... (علیهمالصّلوةوالسّلام) را که مطالعه میکنیم، با سختیهایی که بزرگترین دعوتگرانِ الهی کشیدهاند همراه میشویم و درک میکنیم که قدم گذاشتن در مسیر الهی، قرار است که با سختیهای زیادی همراه باشد، اما وقتی میخوانیم که الله متعال از آنان با عزّت و احترام فراوان یاد میکند و جایگاه والای آنان در بهشت خود را به تصویر میکشد، انگیزۀ فراوانی میگیریم که ما نیز باید راه همان سروران را برویم، هرچند که سختیهایی را هم در این راه متحمّل بشویم. از طرفی با مطالعۀ داستانهای صالحانی که پیامبر نبودند، مانند مریم، طالوت، اصحاب کهف و همسر مؤمن فرعون نیز درمییابیم که سختی کشیدن فقط مختصّ پیامبران نبودهاست و این مسئولیت سنگین دعوت، برای تمام دعوتگران تاریخ بوده و هست، اما عاقبت نیک برای همین افرادی است که علم دین را کسب نمودند و آن را به دیگران نیز رساندند و در این راه صبر و استقامت را پیشۀ خود کردند.
از طرف دیگر هنگامی که قصص مربوط به شقاوتمندان و بیچارگانی چون فرعون و آل فرعون، نمرود، قوم عاد، قوم لوط، قوم نوح و... را مطالعه میکنیم، به وضوح به این درک میرسیم که کافران در تمام طول تاریخ بشریت حضور داشتهاند و تا آخرین لحظات عُمر نامبارک خود از لجاجت و عناد دست نکشیدهاند. اینگونه نیست که ما بگوییم «چون در زمانۀ ما گناه فراوان شده، الان مردم ملحد و... میشوند»، بلکه کُفر از دیرباز در میان بنیآدم وجود داشتهاست و تا قیامت نیز قرار است که وجود داشته باشد، بنابراین درک میکنیم که گسترده بودن کفر و گمراهی در زمانۀ ما، نباید ما را به گوشهای براند که گویی کُفر بیماری استثنائیِ مخصوصِ عصر ماست، بلکه همواره بودهاست و وظیفۀ ما مؤمنان نیز در برابر این گمراهی مشخّص و واضح است. عاقبت نیک ازآنِ مؤمنان و مُتّقیان در عالَم غیب است، هرچند که در عالَم ظاهر امثال فرعون صاحبانِ قدرت و شوکت باشند و امثال قوم نوح در اکثریت مطلق جامعه باشند. مهم این است که در نهایت پیروان موسی و پیروان نوح علیهماالصّلوةوالسّلام اهل نجاتاند.
یکی از راههای کافران در نشر کُفر و گمراهی داستانهای گمراهکننده است، به عنوان مثال زیربنای همین تمدّن نوین کنونی، آثار مکتوب نمایشنامهنویسانی مانند شکسپیر و رُماننویسانی مانند تولستوی است. آنها بودند که ایدههای فیلسوفانِ گمراهِ عصر روشنگری اروپا مانند سکولاریسم، فمینیسم، اومانیسم (انسانگرایی)، آزادیهای مطلق جنسی، لیبرالیسم، شهوتپرستی و... را در پشت پردۀ خط به خط نمایشنامهها و رُمانهای زیبای خود گنجاندند و توانستند جوامع تحصیلکردۀ غربی و غربگرا که توان خواندن و نوشتن داشتند را کاملاً تحت تأثیر ایدههای سردمدارانِ عصر روشنگری قرار دهند.
ادامه...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸@no_atheism | رد شبهات ملحدین