گویند پیرمردی را با پسرش نزد قاضی بردند! حکم صد ضربه ی شلاق بود
پدر را ضربه زدند آه نکشید و هیچ نگفت!
پسر را یک ضربه زدند، آه از نهاد پدر بلند شد... پرسیدند: ای پیر، تو را صد ضربه زدیم هیچ نگفتی اما اکنون با زدن یک ضربه به پسرت اینگونه آه کشیدی!!!
دلیل چیست!؟ گفت: شما صد ضربه را به بدنم زدید اما وقتی داشتید پسرم را میزدین ؛ نوک کابل گرفت به تخمم و دلم غش رفت جاکشا...!
هی میخوام براتون داستان اخلاقی بگم
باز آخرش بد تموم میشه 😂😂
✅
@KhandTlg