#پارت۲۵۰
#ستیزهجو 🍃
جای انگشت هام روی صورتش مونده بود و حالم از این همه کثافت به هم می خورد!
تا خرخره غرق شده بودم توی گه؛ هرچقدر هم دست و پا می زدم بدتر غرق می شدم!
بیشتر و بیشتر فرو می رفتم و این دست و پا زدن ها بی فایده بود.
زانو هام توان ایستادن نداشت، همه غیرتم یک جا توی اون مشما لعنتی جمع شده بود باوان سعی داشت چی رو توضیح بده؟
با درد روی زمین نشستم و سرم رو به دیوار تکیه دادم.
چشم هامو بسته بودم و آرزو می کردم این آخرین باری باشه که دنیا رو می بینم!
خسته بودم... شاید کمی مرگ می تونست این حال بد، رو خوب کنه!
شاید...
- به جو..ن مادَ..رم! مجبور..بو...رم! مج.. بور!
مجبور به تن فرشی؟ به تکدی برای گرفتن یه مشت دارو؟ وای به حال من... وای!
- دک.. تر گفته بود...گُف.. بَ..چه! من وا....سه خودم نَ...بود! به قرآن نَ..بود!
پوزخند گوشه لبم نشست و به سختی لای پلک رو باز کردم.
نمی دونم چی می دید توی چشم هام که گریه اش اوج گرفت و دستشو جلوی دهنش گذاشت و بارید.
- غَ..لط کر..دم!
- اسمش چیه؟
نگاهشو بالا آورد و گنگ خیره ام شد...
- اسم فاسقت! همون که واست دارو میاره، اسمش چیه؟ اسمش چیه؟ کیه اون هرزه خونه خراب کن؟
چشم هاش گرد شد و ناباور سرشو تکون داد.
- هی..چ کس! مَ.. خیا...نت..نَ..کردم!
#ستیزهجو 🍃
جای انگشت هام روی صورتش مونده بود و حالم از این همه کثافت به هم می خورد!
تا خرخره غرق شده بودم توی گه؛ هرچقدر هم دست و پا می زدم بدتر غرق می شدم!
بیشتر و بیشتر فرو می رفتم و این دست و پا زدن ها بی فایده بود.
زانو هام توان ایستادن نداشت، همه غیرتم یک جا توی اون مشما لعنتی جمع شده بود باوان سعی داشت چی رو توضیح بده؟
با درد روی زمین نشستم و سرم رو به دیوار تکیه دادم.
چشم هامو بسته بودم و آرزو می کردم این آخرین باری باشه که دنیا رو می بینم!
خسته بودم... شاید کمی مرگ می تونست این حال بد، رو خوب کنه!
شاید...
- به جو..ن مادَ..رم! مجبور..بو...رم! مج.. بور!
مجبور به تن فرشی؟ به تکدی برای گرفتن یه مشت دارو؟ وای به حال من... وای!
- دک.. تر گفته بود...گُف.. بَ..چه! من وا....سه خودم نَ...بود! به قرآن نَ..بود!
پوزخند گوشه لبم نشست و به سختی لای پلک رو باز کردم.
نمی دونم چی می دید توی چشم هام که گریه اش اوج گرفت و دستشو جلوی دهنش گذاشت و بارید.
- غَ..لط کر..دم!
- اسمش چیه؟
نگاهشو بالا آورد و گنگ خیره ام شد...
- اسم فاسقت! همون که واست دارو میاره، اسمش چیه؟ اسمش چیه؟ کیه اون هرزه خونه خراب کن؟
چشم هاش گرد شد و ناباور سرشو تکون داد.
- هی..چ کس! مَ.. خیا...نت..نَ..کردم!