درود
من عرشیا هستم ۱۴ سالم هست
خودم گرایشی به فوت فتیش ندارم اما یک رفیق دارم که تازه فهمیدم فوت فتیشه و بهش چیزی نگفتم .
کمک کنید که آیا باهاش قطع رازطن کنم یا نه چون خودم با احترام از ف ف خیلی بدم میاد .
داستان چیه؟
داستان اینطوریه این رفیق ما رو پاهای یکی از بچه های کلاس کراش زده و رفته مثل اینکه اونو خر کنه که پاهاشو بلیسه و یارو اومده با من درمیون گذاشته .
اخه رفیق ما سر ارائه پروژه به کلاس (میدونید چیه دیگه پاورپوینت) با این یارو بچه خوشگله همگروهی شده یعنی اونو انتخاب کرد (خودمم تو گروه بودم).
خلاصه این ربیق ما گفت بریم خونه اون بچه خوشگله (آریا)
و بعد فهمیدم هدفش چیه . با خودم گفتم بریم اونجا تستش کنیم .
آقا ما رفتیم . رسیدیم . من رفتم نشستم رو تخت آریا و رفیقم هم کنارم نشست . آریا خودشم روی صندلی از این گیمینگ چرمی ها نشست و پاهاش ینی کف پاهاش رو گذاشت بالای صندلی رو چرم .
بعد رفتم تو حیاط و آریا هم از اتاق اومد بیرون .
رفتم از پنجره دم در به طور خیلی آروم نگاه کردم .
چیزی که ازش میترسیدم رو دیدم .
دیدم رفیقم جای عرق پاهای آریا رو رو صندلیداره بو میکشه و لیس میزنه (مثل سگ)
اقا گذاشتیم کارش تمومشه بریم تو اتاق .
دوباره گذشتو دیدیم این یه مرحله رفت بالاتر . یعنی جوراب .
دیدم رفیقم با ترس و نگاه به در جوراب های کثیف آریا رو برداشته همونی که باهاش مدرسه بوده (کف جوراب سیاه شده بود) و داشت بو میکشید و میکرد تو دهنش و میاوورد بیرون .
حالم داشت بهم میخورد از صحنه .
یعنی فکر کنم این رفاقت به پایان برسه .
اگه میتونید کمک کنید آخه من خیلی به این رفیقم اعتماد دارم و دلم نمیخواد با همچین آدمی رفاقت کنم
من عرشیا هستم ۱۴ سالم هست
خودم گرایشی به فوت فتیش ندارم اما یک رفیق دارم که تازه فهمیدم فوت فتیشه و بهش چیزی نگفتم .
کمک کنید که آیا باهاش قطع رازطن کنم یا نه چون خودم با احترام از ف ف خیلی بدم میاد .
داستان چیه؟
داستان اینطوریه این رفیق ما رو پاهای یکی از بچه های کلاس کراش زده و رفته مثل اینکه اونو خر کنه که پاهاشو بلیسه و یارو اومده با من درمیون گذاشته .
اخه رفیق ما سر ارائه پروژه به کلاس (میدونید چیه دیگه پاورپوینت) با این یارو بچه خوشگله همگروهی شده یعنی اونو انتخاب کرد (خودمم تو گروه بودم).
خلاصه این ربیق ما گفت بریم خونه اون بچه خوشگله (آریا)
و بعد فهمیدم هدفش چیه . با خودم گفتم بریم اونجا تستش کنیم .
آقا ما رفتیم . رسیدیم . من رفتم نشستم رو تخت آریا و رفیقم هم کنارم نشست . آریا خودشم روی صندلی از این گیمینگ چرمی ها نشست و پاهاش ینی کف پاهاش رو گذاشت بالای صندلی رو چرم .
بعد رفتم تو حیاط و آریا هم از اتاق اومد بیرون .
رفتم از پنجره دم در به طور خیلی آروم نگاه کردم .
چیزی که ازش میترسیدم رو دیدم .
دیدم رفیقم جای عرق پاهای آریا رو رو صندلیداره بو میکشه و لیس میزنه (مثل سگ)
اقا گذاشتیم کارش تمومشه بریم تو اتاق .
دوباره گذشتو دیدیم این یه مرحله رفت بالاتر . یعنی جوراب .
دیدم رفیقم با ترس و نگاه به در جوراب های کثیف آریا رو برداشته همونی که باهاش مدرسه بوده (کف جوراب سیاه شده بود) و داشت بو میکشید و میکرد تو دهنش و میاوورد بیرون .
حالم داشت بهم میخورد از صحنه .
یعنی فکر کنم این رفاقت به پایان برسه .
اگه میتونید کمک کنید آخه من خیلی به این رفیقم اعتماد دارم و دلم نمیخواد با همچین آدمی رفاقت کنم