حالا من جایی ایستادهام که هیچوقت فکرش را نمیکردم. اصلا مگر آینده اهمیتی برایم داشت وقتی که اینقدر به حال حاضرم مطمئن بودم؟
آدمیزاد فکر میکند زندگی فقط همینی است که حالا میبیند؛ همینطور ادامه پیدا میکند؛ به همین شکل، با همین آدمها.
هیچ تضمینی برای هیچچیزی وجود ندارد. زندگی شما بیشتر از آنکه بتوانید فکرش را کنید میتواند تغییر کند.
زمین میچرخد و میچرخد و روز را به شب و فصل را به فصل تغییر میدهد. همین چرخشها زندگی ما را تغییر میدهند؛ آدمهایی که در زندگیمان هستند را هم.
آدمیزاد فکر میکند زندگی فقط همینی است که حالا میبیند؛ همینطور ادامه پیدا میکند؛ به همین شکل، با همین آدمها.
هیچ تضمینی برای هیچچیزی وجود ندارد. زندگی شما بیشتر از آنکه بتوانید فکرش را کنید میتواند تغییر کند.
زمین میچرخد و میچرخد و روز را به شب و فصل را به فصل تغییر میدهد. همین چرخشها زندگی ما را تغییر میدهند؛ آدمهایی که در زندگیمان هستند را هم.