نیست ، پس لزومی نداره عشق و محبتم رو خرجش کنم ، از اون طرف علی
هم توکار با هم چلنج داشتیم ، هم وابسته ش شده بودم و نمیتونستم به خاطر اختلافات کاری باهاش بد باشم ، باهم رفتیم لب دریا ، یه سوییت اجاره کرد ، رو به دریا تو بالکن بغلم کرد منم بغلش کردم و لبامون بهم قفل شد ، رفتیم داخل زیر پتو ، داران کشیدیم ، طاقت نیاوردیم و چسبیدیم بهم ، برجستگی کوچیکی حس میکردم ، همون که بغلم کرده بود آبش اومد ، گفت هیجان زده م ، رفت خودشو بشوره و برگرده ، برگشت و دوباره شروع کردیم ، لباسامونو درآورده بودیم و نفس نفس میزدیم ، ک شو رسوند به ک من و بهش میمالید ، انقدر مالید تا ارضا شدم
تو راه برگشت ، بیشتر از ۲۰ بار زد کنار و همدیگه رو بغل میکردیم و میبوسیدیم….
رسیدم خونه، حاجی پیام داده بود ، کلی پیگیرم بود ، چون برگشته بود دوبی کم پیش میومد به خط مستقیمم زنگ بزنه گفتم روی پروژه کار میکنم و سرم شلوغه ، هر قدر بی اعتنایی میکردم بیشتر جذبم میشد .
دلم پیش علی بود ، فکرم پیش حاجی ……
نوشته: Elham
@dastan_shabzadegan
هم توکار با هم چلنج داشتیم ، هم وابسته ش شده بودم و نمیتونستم به خاطر اختلافات کاری باهاش بد باشم ، باهم رفتیم لب دریا ، یه سوییت اجاره کرد ، رو به دریا تو بالکن بغلم کرد منم بغلش کردم و لبامون بهم قفل شد ، رفتیم داخل زیر پتو ، داران کشیدیم ، طاقت نیاوردیم و چسبیدیم بهم ، برجستگی کوچیکی حس میکردم ، همون که بغلم کرده بود آبش اومد ، گفت هیجان زده م ، رفت خودشو بشوره و برگرده ، برگشت و دوباره شروع کردیم ، لباسامونو درآورده بودیم و نفس نفس میزدیم ، ک شو رسوند به ک من و بهش میمالید ، انقدر مالید تا ارضا شدم
تو راه برگشت ، بیشتر از ۲۰ بار زد کنار و همدیگه رو بغل میکردیم و میبوسیدیم….
رسیدم خونه، حاجی پیام داده بود ، کلی پیگیرم بود ، چون برگشته بود دوبی کم پیش میومد به خط مستقیمم زنگ بزنه گفتم روی پروژه کار میکنم و سرم شلوغه ، هر قدر بی اعتنایی میکردم بیشتر جذبم میشد .
دلم پیش علی بود ، فکرم پیش حاجی ……
نوشته: Elham
@dastan_shabzadegan