حتی فکرشم نمیکردم!
#رفیق #ساک_زدن #گی
سلام دوستان
خیلی وقته ک داستانای سایت رو میخونم و از خیلیاشون واقعا لذت بردم
اولین باره مینویسم و امیدوارم اونایی ک از این کتگوری خوششون میاد لذت ببرن…
خب و اما ماجرای من…
از خودم بگم ک تقریبا۲۸سال سن دارم و قیافه کاملا معمولی و هیری هستم و سایزم ۱۶
داستان برمیگرده به طرفای سال۸۹ک ما تازه تو سن بلوغ بودیم
با بچه ها ک میرفتیم تو محل بازی میکردیم دو سه نفری بودن که خیلی خوشگل بودن و من واقعا دوستشون داشتم
ی بار ک تو کوچه داشتیم بازی میکردیم وسط بازی و بعد گل من و یکی از اون بچه ها پریدیم بغل هم و خوشحالی کردیم ک یکی دیگه از بچه ها تیکه پروند ک فقط مونده لب همدیگرو ببوسن…و جفتمون ب هم نگاه کردیم…
کم کم من و این اقا پسر باهم خیلی صمیمی شدیم و تو یکی از این روزا گل کوچیک میزدیم و گفتیم شرطی بزنیم
شرط گذاشتیم واسه از پشت بغل کردن همدیگه
و اون برد و از پشت منو بغل کرد و حس کردم ک داره میماله بهم…
جریان ما همینجور میگذشت تا اینکه ی روز گفتم بیاد پلی استیشن بازی کنیم و اونم اومد و کسی هم خونه نبود
بازم شرطی زدیم و اینبار گفتیم باید با کیر برنده بازی کنیم
بازم اون برد ولی بهش گفتم ک تو هم با مال من بازی من
جفتمون داغ داغ بودیم
رفیقم ک اسمش یونس بود گفت بذار من دراز میکشم بخواب روم
خیلی استرس داشتم و می لرزیدم
دراز کشیدم روش و بعد چند دقیقه شلوارش رو کشید پایین گفت تف بذار لای پاهام و لاپایی بزن
ماجرای ما تا ۱۸سالگی با لاپایی رد میشد فقط…
اخرای دبیرستان بود و داشتیم میومدیم خونه
بین راه ی پارک بزرگ بود ک گفت دستشوییم میاد و بریم دستشویی
هوا هم گرم بود و من با غر زدن ک داریم میرسیم خونه و اینا رفتم دنبالش…
تقریبا هیچ کس تو اون تایم نبود توی پارک…
من زودتر اومدم بیرون و صداش زدم ک این ب من گفت ی لحظه بیا تو…
رفتم پیشش دیدم اصلا دستشویی نکرده و سرپا وایستاده…
بهم گفت بکش پایین کیرتو در بیار
فک کردم میخواد بماله
با استرس در اوردم و دیدم نشست جلو و بدون هیچ حرفی گذاشت دهنش…
واااااااای اولین ساک واقعا جزو بهترین لحظه های زندگیه…
شروع کرد ب خوردن و من در عین ناباوری نگاش میکردم و لذت میبردم
من جزو دسته دیر انزال حساب میشم تقریبا و انقدر خورد ک تموم چونه و لباش شده بود آب کیر
ازش پرسیدم بریزم دهنت ک با اشاره سر تایید داد و با تموم انرژی و لذت ریختم دهنش(چه لحظه ای بود)
دو سه شب بعدش خونشون بودیم که مامان باباش رفتن خونه پسر بزرگشون و ما تنها موندیم
لخت شد و گفت بیا لاپایی بزن
یکم ک زدم گفت بسه بلند شد و گفت بشین رو مبل
نشستم رو مبل و گفت تا نگفتم بهت تکون نخور
عاقا این نشست رو کیر ما و تازه فهمیدم میخواد بکنه تو کونش
از لذت بدنم داشت میلرزید
نذاشت من تکون بخورم و خودش اروم اروم کیرم رو کامل تو کونش جا داد
همون لحظه فهمیدم حرفایی ک بقیه میزدن درست بوده و بقیه کونش گذاشتن ولی واسه من فقط لاپایی میداد…
شروع کرد بالا پایین شدن و چ لذتی بهم میداد کردنش…
حالت داگی نشست و ایقد استرس و لذت داشتم ک نمیتونستم درست بذارم تو سوراخش ک خودش گرفت دستش و فشار داد داخل
تقریبا ی ربع کردمش ک برا بار اول خیلی خوب بود و بهم گفت داخلش ارضا بشم…
با تموم لذت آبم رو ریختم داخلش واقعا لذت بخش بود…
از سال۹۵تا حالا تقریبا ماهی دو سه بار دارم میکنمش که اگ خوشتون اومد بگید داستانای دیگمون رو هم تعریف کنم…
(بچه ها این برا شروعم بود و شاید یکم سکسش کم بود ولی واقعیت بود و ی پیش زمینه بود…)
۵-۶ساله ک قسم میخوره دیگه فقط ب خودم تنها میده
بنظرتون حرفش رو باور کنم؟؟؟
نوشته: Mohsen
@dastan_shabzadegan