رسیدم تهران
#یهویی
۳۷ سالمه موضوع واسه چند سال قبله، واسه یک کار اداری واسه مغازه ام، از مشهد با ماشین خودم وارد تهران شدم وقتی رسیدم خیلی خسته و گیج جاده بودم، توی نشان دنبال هتل می گشتم خیلی گرون بودن، رفتم سراغ مسافر خونه ها، بالاخره یک مسافر خونه پیدا کردم که سمت لاله زار بود و پارکینگ کنارش بود و زنگ زدم جا داشت، رفتم و خسته روی تخت ولو شدم، نفهمیدم کی خوابم برد وقتی بیدار شدم ساعت ۱ شب بود، مثل همیشه شق کرده بود، همینطوری توی گوشی چرخیدم یک دفعه یک گروه داخل تلگرام که همیشه میرفتم و خیلی پیام های سکسی میذاشتن رو باز کردم همینطوری نوشتم از شهرستان اومدم و تهران چند روزی هستم، عکس پروفایلم هم عکس کیر ام بود مقل همیشه یک دفعه یکی وارد پی وی شد و گفت کدوم منطقه ای، گفتم لاله زار ، عکس خودش رو گذاشت یک خانم لاغر ولی زیبا بود، حدودا نیم ساعت پیام دادیم و متوجه شدم نزدیکه به مسافر خونه من، گفت که تنهاست و من برم پیشش، بهش گفتم من اینجا رو بلد نیستم و ماشینم پارکینگه، و گفت آماده شو میام دنبالت، تا از لباس پوشیدم و رفتم پایین و با مسئول مسافر خونه صحبت کردم و گفتم میرم یک قدمی بزنم و برگردم دیدم یک مزدا تری سفید جلوی مسافر خونه وایستاد، رفتم بیرون یک دفعه دیدم راننده خودشه، قلبم تند تند میزد و باورم نمیشد، بی اختیار سوار شدم، اونم راه افتاد و گفت سلام خوبی؟ من زبونم بند اومده بود گفت کیر خوشتراشی داری، عکسش که خوب بود، خیلی زود رسیدیم جلوی خونه اش و رفتیم داخل پارکینگ، هنگ بودم خیلی زود اتفاق افتاد، همونجا توی ماشین لب گرفتیم و رفتیم داخل اسانسور، به هیچ چی فکر نمی کردم، در خونه رو باز کرد و سریع رفتیم داخل اتاق، هم رو بغل کردیم و دستش رو برد شلوار ام رو داد پایین و کیرم رو گرفت، مثل سنگ بود، خندید گفت خوبه بزرگه، خیلی زود دراز کشیدیم و بدون مقدمه فرو کردم داخل کسش یک جیغ کشید و ادامه دادم نمی دونم چرا از استرس ارضا نمیشدم، اون ارضا شد و ناخنونش رو محکم پشتم میکشی طوری که خونی کرده بود پشتم رو، داد زد و گفت ادامه نده بعد گریه کرد آروم، منم باز هنگ بودم، چند لحظه بعد خندید گفت خوب بود حال کردم بهترین سکسی بود که داشتم، ولی من همچنان شق مونده بودم ارضا نشده بودم، گفت پاشو ببرمت تا بچه ها بیدار نشدن، دوباره رفتیم پارکینگ و هم رو بوسیدیم و من رو رسوند تا مسافر خونه، من که هنوز ارضا نشده بودم ولی خیلی لذت بردم دیگه مجبور شدم خودم رو خالی کنم، رفتم سراغ گوشی دیدم پیام داده بود و تشکر کرده بود و عکس شوهرش رو گذاشته بود که خواب بود، مثل اینکه اتاق دیگه خواب بوده، من نمیدونستم، از خودش عکس ها یه زیادی گذاشته بود و کلی مطلب نوشته بود، من خوابیدم صبح که بیدار شدم دیدم بلاک ام کرده، مدتهاست که بیادشم.
نوشته: خوش تراش
@dastan_shabzadegan
#یهویی
۳۷ سالمه موضوع واسه چند سال قبله، واسه یک کار اداری واسه مغازه ام، از مشهد با ماشین خودم وارد تهران شدم وقتی رسیدم خیلی خسته و گیج جاده بودم، توی نشان دنبال هتل می گشتم خیلی گرون بودن، رفتم سراغ مسافر خونه ها، بالاخره یک مسافر خونه پیدا کردم که سمت لاله زار بود و پارکینگ کنارش بود و زنگ زدم جا داشت، رفتم و خسته روی تخت ولو شدم، نفهمیدم کی خوابم برد وقتی بیدار شدم ساعت ۱ شب بود، مثل همیشه شق کرده بود، همینطوری توی گوشی چرخیدم یک دفعه یک گروه داخل تلگرام که همیشه میرفتم و خیلی پیام های سکسی میذاشتن رو باز کردم همینطوری نوشتم از شهرستان اومدم و تهران چند روزی هستم، عکس پروفایلم هم عکس کیر ام بود مقل همیشه یک دفعه یکی وارد پی وی شد و گفت کدوم منطقه ای، گفتم لاله زار ، عکس خودش رو گذاشت یک خانم لاغر ولی زیبا بود، حدودا نیم ساعت پیام دادیم و متوجه شدم نزدیکه به مسافر خونه من، گفت که تنهاست و من برم پیشش، بهش گفتم من اینجا رو بلد نیستم و ماشینم پارکینگه، و گفت آماده شو میام دنبالت، تا از لباس پوشیدم و رفتم پایین و با مسئول مسافر خونه صحبت کردم و گفتم میرم یک قدمی بزنم و برگردم دیدم یک مزدا تری سفید جلوی مسافر خونه وایستاد، رفتم بیرون یک دفعه دیدم راننده خودشه، قلبم تند تند میزد و باورم نمیشد، بی اختیار سوار شدم، اونم راه افتاد و گفت سلام خوبی؟ من زبونم بند اومده بود گفت کیر خوشتراشی داری، عکسش که خوب بود، خیلی زود رسیدیم جلوی خونه اش و رفتیم داخل پارکینگ، هنگ بودم خیلی زود اتفاق افتاد، همونجا توی ماشین لب گرفتیم و رفتیم داخل اسانسور، به هیچ چی فکر نمی کردم، در خونه رو باز کرد و سریع رفتیم داخل اتاق، هم رو بغل کردیم و دستش رو برد شلوار ام رو داد پایین و کیرم رو گرفت، مثل سنگ بود، خندید گفت خوبه بزرگه، خیلی زود دراز کشیدیم و بدون مقدمه فرو کردم داخل کسش یک جیغ کشید و ادامه دادم نمی دونم چرا از استرس ارضا نمیشدم، اون ارضا شد و ناخنونش رو محکم پشتم میکشی طوری که خونی کرده بود پشتم رو، داد زد و گفت ادامه نده بعد گریه کرد آروم، منم باز هنگ بودم، چند لحظه بعد خندید گفت خوب بود حال کردم بهترین سکسی بود که داشتم، ولی من همچنان شق مونده بودم ارضا نشده بودم، گفت پاشو ببرمت تا بچه ها بیدار نشدن، دوباره رفتیم پارکینگ و هم رو بوسیدیم و من رو رسوند تا مسافر خونه، من که هنوز ارضا نشده بودم ولی خیلی لذت بردم دیگه مجبور شدم خودم رو خالی کنم، رفتم سراغ گوشی دیدم پیام داده بود و تشکر کرده بود و عکس شوهرش رو گذاشته بود که خواب بود، مثل اینکه اتاق دیگه خواب بوده، من نمیدونستم، از خودش عکس ها یه زیادی گذاشته بود و کلی مطلب نوشته بود، من خوابیدم صبح که بیدار شدم دیدم بلاک ام کرده، مدتهاست که بیادشم.
نوشته: خوش تراش
@dastan_shabzadegan