ببینم. یه لحظه شیطون گولم زد، فکر کردم با این پرو بازی که سعید کرد الان بهترین وقت انتقام، که بدن لخت شو ببینم و نزارم اون بدن من و ببینه! بهش گفتم باشه. اینجا که نمیشه، بیا بریم اتاق خواب اونجا. دیدم از خوشحالی چشماش برق میزنه و بالا پایین میپره. دلم براش سوخت، هم با مزه بود و خنده ام گرفته بود. اگه مامان از در می اومد صدای و در و می شنیدیم و میتونستیم زود خودمونو جمع کنیم. واسه همین خیال راحت بودیم. رفتم نشستم رو تخت و بهش گفتم در بیار دیگه. بدون معطلی گفت باشه، اول پیرهن، بعد شلوار درآورد. فقط با یه شورت آبی جلو من ایستاده بود. گفتم خوب، بقیه اش. قرار بود لخت شی. گفت تو هم باید شورتتو در بیاری ها. گفتم باشه. الان نوبت تو. زود باش. گفت باشه، شورتش و کشید پایین و از پاش درآورد گذاشت رو لباس هاش. وای از خنده داشتم میمردم، اولین بار بود بدن لخت داداشمو داشتم اینجوری می دیدیم. کیرش خواب یا نیمه خواب بود و کیرش افتاده بود لای پاش. دستم و گرفته بودم جلوی دهنم و چشمام و هی دستم و میدزدیدم و زیر چشمی بهش نگاه می کردم و می خندیدم. سعید گفت؛ بیشعور واسه چی میخندی؟ خنده داره مگه! گفتم؛ آخه با مزه است. تا حالا هیچ پسری لخت ندیده بودم. سعید گفت: میخوای دست بزنی؟ یه دفعه خنده ام قطع شد و چشمم افتاد به کیرش. این و که به من گفت و وقتی من چشم و دوختم به کیرش قشنگ دیدم کیرش داره صاف میشه. یواش یواش سفت و شق شد و اومد بالا. خیلی جالب بود. زود ازش پرسیدم چرا سفت شد؟ چطوری این کارو کردی؟ گفت؛ وقتی تو بهش نگاه کردی سفت شد. گفتم؛ وا. چطوری؟ گفت نمی دونم، شد دیگه! گفت نمی خوای دست بزنی؟ تو دلم دو شک بودم. ولی گفتم شاید این اولین و آخرین بار باشه و دیگه این موقعیت اتفاق نیفته. گفتم باشه، یواش پاشدم، رفتم نزدیک و همینطور که وایساده بودم دستم و کشیدم زیر کیرش و تخم هاش و تو مشتم لمس کردم. کیرش داشت نبض میزد و بالا پایین میپرید. دیگه فکر کردم بسته، نباید بیشتر از این پیش برم. گفتم خوب دیگه پررو نشو. بسته. لباس هات و بپوش. کشیدم عقب و رو تخت نشستم. دیدم وایساده جلو من میگه نوبت تو! گفتم برو بمیر. کثافت، من عمرا لخت شم. پاشدم برم سمت در که که یه دفعه مثل روانی ها پرید روم. گفت غلط کردی. تو من و دیدی دست هم زدی. باید لخت شی والا ولت نمی کنم.
بهش گفتم بیشعور من خواهر توام، اصلا میفهمی چی میگی؟ گفت منم برادر توام دیگه، چطور تو دیدی، دست زدی؟ گفتم برای اینکه اول تو دست به سینه های من زدی وقتی خواب بودم، منم خواستم تلافی کنم. گفت؛ عههه. عمرا بزارم بری بیرون اگه در نیاری. فکردی من و خر کردی؟ زود باش در بیار. بهش گفتم جیغ میزنم ها. برو گمشو اونور من برم بیرون. سعید هم قدش یه کم از من کوتاه تر بود، ولی پسر چغر و قوی بود. اومد دست هاش و گرد کرد دور بدن من و من و انداخت رو تخت، گفت در بیار ببینم. گفتم؛ نکن سعید. به مامان بابا میگم ها، میدونی چیکارت می کنن؟ گفت؛ بگو، به درک. منم میگم من و لخت کردی بهم دست زدی. فکر کردم این از خر شیطون نمیاد پایین و داشتم فکر می کردم چیکار کنم که دستش و انداخت شلوارم و کشید پایین. گفتم نکن، صبر کن خودم در میارم. یه قدم رفت عقب، گفت زود باش پس گفتم؛ لباس هاتو نمی پوشی؟ گفت؛ نه، همینجوری خوبه! پاشدم داشتم فکر می کردم تقصیر خودم. خودم کردم که لعنت بر خودم باد. دیدم ول کن هم نیست. فکر کردم لباس هم و در بیارم ببینه بلکه دست از سرم بر داره. پاشدم، پیرهنم رو دراوردم، شلوارم و درآوردم. گفتم خوبه؟ گفت روانیم نکن ها. داره صبرم تموم میشه. همه رو در بیار. زود باش. گفتم باشه وحشی. چته!!!
ممه های من سایز کوچیک بود، اندازه دو تا پرتقال سفت، واسه همین بیشتر وقت ها سوتین های ورزشی می پوشیدم. سوتین درآوردم و شورتم و هم کشیدم پایین از پام درآوردم. چشای سعید چهارتا شده بود. قیافه اش رو که دیدم دوباره خندم گرفت. بهش گفتم چته؟ آدم ندیدی؟ گفت نه، بهت گفتم که هیچ دختر لختی ندیدم. اومد جلو به ممه هام دست بزنه. خودم و کشیدم عقب گفتم؛ هوی، دست مست نداریم ها. دیگه بسته، پرو شدی. گفت نه، تو رو خدا. تو به دودولم و تخم هام دست زدی. حداقل بزار به ممه هات دست بزنم. یه نگاه تو چشماش کردم، دیدم خمار خمار. دلم براش سوخت، گفتم باشه، زود باش. زود اومد جلو دستشو مشت کرد و یکی از ممه هام و گرفت و شروع کرد چلوندن. دوباره داغ شدم. لبام و بی اختیار به هم فشار می دادم. انقدر شهوتم زده بود بالا دوست داشتم با کس م بازی می کرد تا ارضا بشم. به جاش بعد چند لحظه سعید اومد جلو تر و دستش و انداخت دور کمرم و لبش و چسبوند به ممه سمت چپم و شروع کرد به مک زدن. با اون یکی دست راستش هم داشت اون یکی ممه مو می مالید. رو هوا بودم ولی باز بهش گفتم خیلی بیشعوری. سعید هم بی توجه داشت به کارش ا
بهش گفتم بیشعور من خواهر توام، اصلا میفهمی چی میگی؟ گفت منم برادر توام دیگه، چطور تو دیدی، دست زدی؟ گفتم برای اینکه اول تو دست به سینه های من زدی وقتی خواب بودم، منم خواستم تلافی کنم. گفت؛ عههه. عمرا بزارم بری بیرون اگه در نیاری. فکردی من و خر کردی؟ زود باش در بیار. بهش گفتم جیغ میزنم ها. برو گمشو اونور من برم بیرون. سعید هم قدش یه کم از من کوتاه تر بود، ولی پسر چغر و قوی بود. اومد دست هاش و گرد کرد دور بدن من و من و انداخت رو تخت، گفت در بیار ببینم. گفتم؛ نکن سعید. به مامان بابا میگم ها، میدونی چیکارت می کنن؟ گفت؛ بگو، به درک. منم میگم من و لخت کردی بهم دست زدی. فکر کردم این از خر شیطون نمیاد پایین و داشتم فکر می کردم چیکار کنم که دستش و انداخت شلوارم و کشید پایین. گفتم نکن، صبر کن خودم در میارم. یه قدم رفت عقب، گفت زود باش پس گفتم؛ لباس هاتو نمی پوشی؟ گفت؛ نه، همینجوری خوبه! پاشدم داشتم فکر می کردم تقصیر خودم. خودم کردم که لعنت بر خودم باد. دیدم ول کن هم نیست. فکر کردم لباس هم و در بیارم ببینه بلکه دست از سرم بر داره. پاشدم، پیرهنم رو دراوردم، شلوارم و درآوردم. گفتم خوبه؟ گفت روانیم نکن ها. داره صبرم تموم میشه. همه رو در بیار. زود باش. گفتم باشه وحشی. چته!!!
ممه های من سایز کوچیک بود، اندازه دو تا پرتقال سفت، واسه همین بیشتر وقت ها سوتین های ورزشی می پوشیدم. سوتین درآوردم و شورتم و هم کشیدم پایین از پام درآوردم. چشای سعید چهارتا شده بود. قیافه اش رو که دیدم دوباره خندم گرفت. بهش گفتم چته؟ آدم ندیدی؟ گفت نه، بهت گفتم که هیچ دختر لختی ندیدم. اومد جلو به ممه هام دست بزنه. خودم و کشیدم عقب گفتم؛ هوی، دست مست نداریم ها. دیگه بسته، پرو شدی. گفت نه، تو رو خدا. تو به دودولم و تخم هام دست زدی. حداقل بزار به ممه هات دست بزنم. یه نگاه تو چشماش کردم، دیدم خمار خمار. دلم براش سوخت، گفتم باشه، زود باش. زود اومد جلو دستشو مشت کرد و یکی از ممه هام و گرفت و شروع کرد چلوندن. دوباره داغ شدم. لبام و بی اختیار به هم فشار می دادم. انقدر شهوتم زده بود بالا دوست داشتم با کس م بازی می کرد تا ارضا بشم. به جاش بعد چند لحظه سعید اومد جلو تر و دستش و انداخت دور کمرم و لبش و چسبوند به ممه سمت چپم و شروع کرد به مک زدن. با اون یکی دست راستش هم داشت اون یکی ممه مو می مالید. رو هوا بودم ولی باز بهش گفتم خیلی بیشعوری. سعید هم بی توجه داشت به کارش ا