خیلی نگرانند که یه مجری تلویزیونی که سابقه زیادهروی در خوردن الکل رو داره شده وزیر دفاع آمریکا. نگرانیشون کاملا بجاست. ولی باید نگرانیهای عمیقتری برای وزارت دفاعشون میداشتند. همین روزها ترامپ در ادامه سیاست اره برقی، که خاویر میلئی باب کرد و هدفش کاهش تعداد کارمندان اضافهست، یه دفتر در پنتاگون رو جمع کرد که کارش نظارت بر کشته نشدن غیرنظامیان بوده. البته خود ترامپ که اصلا نمیخونه داره چی رو امضاء میکنه و استایل لجبازی داره و دستور میده هرچیزی که بایدن قبلا ساخته رو بیارید خراب کنم! اما اگه خاویر میلئی هم بود این کار رو میکرد. چون مثل اینه که تو شرکت یه واحد جدید تشکیل بدی و اسمش رو بذاری «دپارتمان نظارت بر شسته شدن دستان کارکنان بعد ازینکه از دستشویی میان». موضوع این نیست که برای ارتش نباید مهم باشد که غیرنظامیان کشته نشوند. هرچند که برای این مجری تلویزیونی که اداره پیشرفتهترین ارتش دنیا بش سپرده شده، موضوع دقیقا همینه، چون معتقده اگه بخواهیم تو جنگ برنده باشیم نباید ازین سوسولبازیها دربیاریم. اما موضوع اینه که اگه هم برات مهم باشه که غیرنظامیان کشته نشن، معنی نداره دفتر دستک درست کنی براش. طراح عملیاتت، فرماندهت، سربازت، باید خودشون بدونند که باید حواسشون به غیرنظامیها باشه، و اگه نبود بقیه باید بدونند که باید گزارش بدن، و وقتی گزارش شد بازرسها باید بدونند که باید بش رسیدگی کنند. برای همه اینها از سالها قبل تمهیداتی فراهم کردهاید آلردی. اگه یه دفتر درست کنی که مطمئن بشی تمهیداتی که از قبل فراهم کردی، فراهمه یا نه؛ یعنی فقط میخوای چندتا عنوان شغلی جدید ابداع کنی و تعداد حقوقبگیرها رو بیشتر کنی. چه چیزی خطرناکتره؟ که یه لات کلهپوک الکلی بشه ادارهکننده پنتاگون، یا پنتاگون تبدیل بشه به کندویی که نه سرش معلومه نه تهش؟ اگه سازمان درست کار کنه، یه قورباغه پلاستیکی رو هم بذاری به عنوان رییس، به کارش ادامه میده. اما اگه کل سازمان بشه یه قورباغه بادکنکی، شایستهترین رییس هم نمیتونه نجاتش بده.
مردم چنان خو گرفتهاند به دولتهای فربه و متورم که دیگه اندازه خطرات رو هم تشخیص نمیدن.
مردم چنان خو گرفتهاند به دولتهای فربه و متورم که دیگه اندازه خطرات رو هم تشخیص نمیدن.