Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
مادر جاویدنام عرفان رضایی این ویدیو و تصاویر را در استوری اینستاگرام خود منتشر کرد.
او روی آنها نوشته:
«خاله این لوح و بغل کرده بود و داشت گریه میکرد خیلی کم اینجا میاد میگه نمیتونم نبودن عرفان و تحمل کنم خونه غم عجیبی داره، همه جای دیوار پراز عکس و خاطره تو هست، عرفان ما دیگه بدون تو فقط داریم جسممون و یدک میکشیم کاش هر چه زودتر دنیا به آخر برسه، کاش بیام پیشت و به آرامش برسم، روح و جانم خسته هست»
«عرفان من دلم گرفته امروز دلم گرفته، سعی کردم به روی خودم نیارم، اما نشد گاهی این غم اونقدر درد آوره که نمیتونم با خودم حملش کنم هنوز تو باورم نمیگنجه که چرا به چه جرمی حق زندگی رو ازت گرفتن دزد و لواط کار و زنا کار و هزار تا مجرم دیگه دارن زندگیشون و میکنن
فرشتهی معصوم من تمام اون روزهایی سخت یادم میاد ولی به خاطر وجود شیرین تو تحملش میکردم الان برای چی تحمل کنم»
«عرفان قشنگم من بمیرم برای عمر کوتاهت کاش اون شب کنارت بودم کاش اون دو تا گلوله میخورد به قلب من که تا ابد برای تو نسوزه که تا عمری حسرت نکشه قراره چند سال دیگه با این درد زندگی کنم قراره چند روز و چند ماه و چند سال دیگه این جسم و یدک بکشم، همش جلوی چشامی، میرم کوه همهی مسافت و با منی ، میخوام بخوابم زل میزنم به سقف و تورو میبینم، میخوام غدا بخورم کنار میز به عکست خیره میشم، میخام لباس نو بپوشم به یاد تو می افتم که میگفتی مامان لباس پاییزی میخوام و من گفتم هنوز که پاییز نیومده که لباس پاییزی بیاد بازار پاییز که رسید به جای لباس نو کفن پوشت کردن
دیروز یکی میگفت نفرین کارساز نیست اما من نا امید نمیشم تا ابد لعن و نفرین میکنم، اگه تو خدا باور بودی همچین حرفی ازت بعید بود ولی کائنات ) انتقامش رو باید بگیره خدا و باور دروغی تو پیشکش خودت»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او روی آنها نوشته:
«خاله این لوح و بغل کرده بود و داشت گریه میکرد خیلی کم اینجا میاد میگه نمیتونم نبودن عرفان و تحمل کنم خونه غم عجیبی داره، همه جای دیوار پراز عکس و خاطره تو هست، عرفان ما دیگه بدون تو فقط داریم جسممون و یدک میکشیم کاش هر چه زودتر دنیا به آخر برسه، کاش بیام پیشت و به آرامش برسم، روح و جانم خسته هست»
«عرفان من دلم گرفته امروز دلم گرفته، سعی کردم به روی خودم نیارم، اما نشد گاهی این غم اونقدر درد آوره که نمیتونم با خودم حملش کنم هنوز تو باورم نمیگنجه که چرا به چه جرمی حق زندگی رو ازت گرفتن دزد و لواط کار و زنا کار و هزار تا مجرم دیگه دارن زندگیشون و میکنن
فرشتهی معصوم من تمام اون روزهایی سخت یادم میاد ولی به خاطر وجود شیرین تو تحملش میکردم الان برای چی تحمل کنم»
«عرفان قشنگم من بمیرم برای عمر کوتاهت کاش اون شب کنارت بودم کاش اون دو تا گلوله میخورد به قلب من که تا ابد برای تو نسوزه که تا عمری حسرت نکشه قراره چند سال دیگه با این درد زندگی کنم قراره چند روز و چند ماه و چند سال دیگه این جسم و یدک بکشم، همش جلوی چشامی، میرم کوه همهی مسافت و با منی ، میخوام بخوابم زل میزنم به سقف و تورو میبینم، میخوام غدا بخورم کنار میز به عکست خیره میشم، میخام لباس نو بپوشم به یاد تو می افتم که میگفتی مامان لباس پاییزی میخوام و من گفتم هنوز که پاییز نیومده که لباس پاییزی بیاد بازار پاییز که رسید به جای لباس نو کفن پوشت کردن
دیروز یکی میگفت نفرین کارساز نیست اما من نا امید نمیشم تا ابد لعن و نفرین میکنم، اگه تو خدا باور بودی همچین حرفی ازت بعید بود ولی کائنات ) انتقامش رو باید بگیره خدا و باور دروغی تو پیشکش خودت»
#عرفان_رضایی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech