به جایی رسیدم که دیگه هیچچیز برام مهم نیست. نه رفتنها، نه موندنها، نه زخمها، نه حتی مرهمها. انگار یه جایی توی راه، همه حسهام خاموش شدن، یهجوری که دیگه نه از درد میترسم، نه از خوشحالی هیجانزده میشم. فقط نگاه میکنم، فقط عبور میکنم، بدون هیچ احساسی…
— شقایق مهری
— شقایق مهری