هم از «در» رویگردانم هم از «دیوار» میترسم!
هم از «آسودگی سیرم هم از «آزار» میترسم!
کسی با این تعارض روبرو بوده است غیر از من؟! ؛
که از «دوری» دلم تنگ است و از «دیدار» میترسم!
خودم اصلا نمیدانم چرا چندیست حتی از
مسیر بین «منزل» تا «محل کار میترسم
من از هر شکلی از خالی شدن خالی شدنهای
خیابان ،خانه، ماشین، پاکت سیگار میترسم
من از این شعرهای سرکش ام مثل خدایی که -
به دست بندگان خود شود انکار میترسم
«کمی من را بخواه اما برای مدتی بسیار»
که من از هر که میخواهد مرا «بسیار» میترسم!
@Poem_sense
#اصغر_عظیمی_مهر
هم از «آسودگی سیرم هم از «آزار» میترسم!
کسی با این تعارض روبرو بوده است غیر از من؟! ؛
که از «دوری» دلم تنگ است و از «دیدار» میترسم!
خودم اصلا نمیدانم چرا چندیست حتی از
مسیر بین «منزل» تا «محل کار میترسم
من از هر شکلی از خالی شدن خالی شدنهای
خیابان ،خانه، ماشین، پاکت سیگار میترسم
من از این شعرهای سرکش ام مثل خدایی که -
به دست بندگان خود شود انکار میترسم
«کمی من را بخواه اما برای مدتی بسیار»
که من از هر که میخواهد مرا «بسیار» میترسم!
@Poem_sense
#اصغر_عظیمی_مهر