من عمرم را با نگاه کردن در چشم مردم
گذراندهام، چشم تنها جای بدن است که
شاید هنوز روحی در آن باقی باشد ...
رمان «کوری»
✍ژوزه ساراماگو
داستان از ترافیکِ یک چهارراه آغاز میشود. رانندهٔ اتومبیلی بهناگاه دچار کوری میگردد. به فاصلهٔ اندکی، افراد دیگری که همگی از بیماران یک چشمپزشکاند، دچار کوری میشوند. پزشک با معاینهٔ چشم آنها درمییابد که چشم این افراد بهطور کامل سالم است، اما آنها هیچچیز نمیبینند. جالب آن است که برخلاف بیماری کوری، که همهچیز سیاه است، تمامی این افراد دچار دیدی سفید میشوند.
#کوری
#ژوزه_ساراماگو
@NazariyehAdabi
گذراندهام، چشم تنها جای بدن است که
شاید هنوز روحی در آن باقی باشد ...
رمان «کوری»
✍ژوزه ساراماگو
داستان از ترافیکِ یک چهارراه آغاز میشود. رانندهٔ اتومبیلی بهناگاه دچار کوری میگردد. به فاصلهٔ اندکی، افراد دیگری که همگی از بیماران یک چشمپزشکاند، دچار کوری میشوند. پزشک با معاینهٔ چشم آنها درمییابد که چشم این افراد بهطور کامل سالم است، اما آنها هیچچیز نمیبینند. جالب آن است که برخلاف بیماری کوری، که همهچیز سیاه است، تمامی این افراد دچار دیدی سفید میشوند.
#کوری
#ژوزه_ساراماگو
@NazariyehAdabi