زنی در تقاطع دو ناسیونالیسم: نگاهی به زندگی و آثار زابل یسایان🔻
🔸 در پی اعلام مشروطیت و شروع دورهی موسوم به «تنظیمات» در زمان سلطان عبدالحمید دوم و همزمان با گشایش فضای سیاسی و اجتماعی، زابل نیز در سال ۱۹۰۸ مثل بسیاری از نویسندگان و هنرمندان ارمنی از اروپا به استانبول بازگشت و به یکی از پیشگامان جنبش فمینیستی در سرزمینهای عثمانی تبدیل شد. آثار زابل در این دوره از فعالیت حرفهای به وضوح حاکی از تفکر فمینیستی است. او در این دوره به نقد صریح ساختار مردانهی جامعهی ارمنی و همچنین جامعهی عثمانی میپردازد و در تحلیلهای خود با سلطهی مردانه مخالفت میکند. او به نابرابریهای جنسیتی و تقابل میان آزادیِ فردی و انتظارات سنتی از زنان میپردازد و با صراحت از نقشهای ثابت و از پیش تعیینشده برای زنان انتقاد میکند و میکوشد تا به فهم هویتِ مستقل زنانه کمک کند.
🔸 در مقالاتی که از آن پس به قلم یسایان منتشر شد او به صراحت خطراتِ بالقوه را پیشبینی میکند و هشدار میدهد که مادامی که سیاستمداران با بازیهای سیاسیِ خود جنگافروزی میکنند مردم عادی قربانی خواهند شد. او همچنین تأکید میکند که بیتفاوتیِ مسلمانان در قبال رنج، خونریزی و ویرانیِ تحمیلشده به زندگیِ ارمنیها در آیندهای نه چندان دور نتایج هولناکی به بار خواهد آورد. به نظر او، یکی از پیامدهای این امر نابودیِ هویت فردیِ ارمنیها بهعنوان شهروند، دوست و همسایهی مسلمانان است، و در عوض ارمنیها در نوعی هویتِ ملی ذوب خواهند شد که نتیجهای جز افزایش حس انتقام در میان ملتها نخواهد داشت.
🔸 زابل تا سال ۱۹۲۰ بین اردوگاههای پناهندگان ارمنی و یتیمخانههای کودکانِ بازمانده از نسلکشی در لبنان، سوریه، ایران و عراق در رفتوآمد بود. سرانجام او در سال ۱۹۲۰ به باکو رفت و پس از دیدار از ارمنستان تصمیم گرفت که در آنجا اقامت کند. کمی بعد به عضویت «اتحادیهی نویسندگان ارمنستان» درآمد و در دانشگاه دولتیِ ایروان به تدریس ادبیات فرانسوی و ارمنی مشغول شد اما این آرامش چندان نپایید و پس از مدت کوتاهی زابل به انتقاد از بورژوازی ارمنی پرداخت و ملیگراییِ ارمنیها را به شدت زیر سؤال برد. این انتقادها سبب شد که بسیاری از مردان روشنفکر ارمنی او را به خیانت به ملت متهم کنند و از حضورش در محافل روشنفکری ارمنی جلوگیری کنند. در همین دوره زابل به انتقاد از سیاستهای شوروی و استالین روی آورد و همین امر او را مغضوب رژیم استالین کرد. هزاران کیلومتر دورتر از استانبول، نام زابل دوباره در فهرستِ سیاه قرار گرفت. در سال ۱۹۳۷ حکومت استالین او را به اتهام خیانت به شوروی دستگیر و به سیبری تبعید کرد. دربارهی این دوره از زندگیِ زابل اطلاعاتِ دقیقی در دست نیست. تنها بنا به روایتی به نقل از فرزندانش او در سال ۱۹۴۲ یا ۱۹۴۳ در یکی از اردوگاههای کار اجباری در سیبری از دنیا رفت.
@NashrAasoo 💭
🔸 در پی اعلام مشروطیت و شروع دورهی موسوم به «تنظیمات» در زمان سلطان عبدالحمید دوم و همزمان با گشایش فضای سیاسی و اجتماعی، زابل نیز در سال ۱۹۰۸ مثل بسیاری از نویسندگان و هنرمندان ارمنی از اروپا به استانبول بازگشت و به یکی از پیشگامان جنبش فمینیستی در سرزمینهای عثمانی تبدیل شد. آثار زابل در این دوره از فعالیت حرفهای به وضوح حاکی از تفکر فمینیستی است. او در این دوره به نقد صریح ساختار مردانهی جامعهی ارمنی و همچنین جامعهی عثمانی میپردازد و در تحلیلهای خود با سلطهی مردانه مخالفت میکند. او به نابرابریهای جنسیتی و تقابل میان آزادیِ فردی و انتظارات سنتی از زنان میپردازد و با صراحت از نقشهای ثابت و از پیش تعیینشده برای زنان انتقاد میکند و میکوشد تا به فهم هویتِ مستقل زنانه کمک کند.
🔸 در مقالاتی که از آن پس به قلم یسایان منتشر شد او به صراحت خطراتِ بالقوه را پیشبینی میکند و هشدار میدهد که مادامی که سیاستمداران با بازیهای سیاسیِ خود جنگافروزی میکنند مردم عادی قربانی خواهند شد. او همچنین تأکید میکند که بیتفاوتیِ مسلمانان در قبال رنج، خونریزی و ویرانیِ تحمیلشده به زندگیِ ارمنیها در آیندهای نه چندان دور نتایج هولناکی به بار خواهد آورد. به نظر او، یکی از پیامدهای این امر نابودیِ هویت فردیِ ارمنیها بهعنوان شهروند، دوست و همسایهی مسلمانان است، و در عوض ارمنیها در نوعی هویتِ ملی ذوب خواهند شد که نتیجهای جز افزایش حس انتقام در میان ملتها نخواهد داشت.
🔸 زابل تا سال ۱۹۲۰ بین اردوگاههای پناهندگان ارمنی و یتیمخانههای کودکانِ بازمانده از نسلکشی در لبنان، سوریه، ایران و عراق در رفتوآمد بود. سرانجام او در سال ۱۹۲۰ به باکو رفت و پس از دیدار از ارمنستان تصمیم گرفت که در آنجا اقامت کند. کمی بعد به عضویت «اتحادیهی نویسندگان ارمنستان» درآمد و در دانشگاه دولتیِ ایروان به تدریس ادبیات فرانسوی و ارمنی مشغول شد اما این آرامش چندان نپایید و پس از مدت کوتاهی زابل به انتقاد از بورژوازی ارمنی پرداخت و ملیگراییِ ارمنیها را به شدت زیر سؤال برد. این انتقادها سبب شد که بسیاری از مردان روشنفکر ارمنی او را به خیانت به ملت متهم کنند و از حضورش در محافل روشنفکری ارمنی جلوگیری کنند. در همین دوره زابل به انتقاد از سیاستهای شوروی و استالین روی آورد و همین امر او را مغضوب رژیم استالین کرد. هزاران کیلومتر دورتر از استانبول، نام زابل دوباره در فهرستِ سیاه قرار گرفت. در سال ۱۹۳۷ حکومت استالین او را به اتهام خیانت به شوروی دستگیر و به سیبری تبعید کرد. دربارهی این دوره از زندگیِ زابل اطلاعاتِ دقیقی در دست نیست. تنها بنا به روایتی به نقل از فرزندانش او در سال ۱۹۴۲ یا ۱۹۴۳ در یکی از اردوگاههای کار اجباری در سیبری از دنیا رفت.
@NashrAasoo 💭