شرح روان ابیات مثنوی، دفتر سوم _ جواب گفتنِ مهمان، ایشانرا...
(۴۰۹۲) با سپاهی همچو إستاره اثير*
اَنبُه و پیروز و صَفدَر مُلک گیر
با سپاهی که مانند ستارگان آسمان، انبوه و بی شمار و صف شکن و کشورگشا بودند.
* اثیر: آسمان
(۴۰۹۳) اُشتری بُد کو بُوی حَمّالِ کوس
بُختیی* بُد پیش رَو همچون خروس
در میان آن سپاه عظیم، شتری بود که طبلِ سلطان را حمل می کرد، آن شتر بسیار نیرومند بود و همچون خروس، چالاك و سریع بود.
*بختیی: شتر دوکوهانه قوی
(۴۰۹۴) بانگِ کوس و طبل بر وی روز و شب
می زدی اندر رجوع و در طلب
روز و شب هنگام مراجعت شاه از سفر و یا هنگامی که عازم سفر بود، برایش طبل می زدند.
(۴۰۹۵) اندر آن مَزرع درآمد آن شتر
كودك آن طبلك بزد در حفظِ بُر*
آن شتر به آن مزرعه در آمد و پسر برای حفظ گندم ها شروع کرد به طبل زدن.
* بُر: گندم
(۴۰۹۶) عاقلی گفتش: مزن طبلك که او
پُخته طبل است، با آنشَ است خو
شخصی خردمند به آن كودك گفت: بیخودی طبل نزن، زیرا که آن شتر به صدای طبل عادت کرده است.
(۴۰۹۷) پیشِ او چه بوُد تَبوراكِ* تو طفل؟
که کَشد او طبلِ سلطان، بیست كِفل*
طبل کودکی مثل تو چه تأثیری روی این شتر دارد؟ زیرا او طبل سلطنتی را حمل می کند و آن طبل، بیست برابرِ طبلکِ توست.
* تبو راك: طبلی کوچک که کشاورزان برای راندن جانوران از مزرعه می زنند.
*كفل: هم وزن
(۴۰۹۸)عاشقم من، کشته قربانِ لا*
جانِ من نوبتگَهِ* طبلِ بَلا
ای نصیحت کنندگان، من همان عاشقی هستم که با شمشیر لا کشته شده ام؛ روح و روان من، محلِ نواختنِ طبلِ بلا و محنت است.
*لا: در نزد صوفيه بر نفی ماسوى الله و نفی غیر و غیریت. مقام فنا
*نوبتگه: محل نواختن طبل و نَقاره
(۴۰۹۹) خود تَبوراك است این تهدیدها
پیشِ آنچه دیده است این دیدها
هشدارهای شما در مقایسه با آن بلاها و دشواری ها که با این چشم هایم دیدم طبلکی بیش نیست.
(۴۱۰۰) ای حریفان من از آنها نیستم
کز خیالاتی در این رَه بیستم
ای رفقا، من از آن دسته آدم هایی نیستم که اسير يك مشت خیالات واهی شوم و در این راه توقف کنم.
(۴۱۰۱) من چو اسماعیلیانم*، بی حَذَر
بل چو اسماعيل آزادم ز سَر
من مانند افراد فرقه اسماعیلیه، بی باکم، بلکه باید بگویم که من مانند حضرت اسماعیل (ع) قید سر و جان را زده ام. *
اسماعیلیه، فرقه ای از شیعه که دراواسط قرن دوم هجری شکل گرفت، افراد این فرقه، فدایی بودند و مرگ را ساده می انگاشتند.
@MolaviPoett
(۴۰۹۲) با سپاهی همچو إستاره اثير*
اَنبُه و پیروز و صَفدَر مُلک گیر
با سپاهی که مانند ستارگان آسمان، انبوه و بی شمار و صف شکن و کشورگشا بودند.
* اثیر: آسمان
(۴۰۹۳) اُشتری بُد کو بُوی حَمّالِ کوس
بُختیی* بُد پیش رَو همچون خروس
در میان آن سپاه عظیم، شتری بود که طبلِ سلطان را حمل می کرد، آن شتر بسیار نیرومند بود و همچون خروس، چالاك و سریع بود.
*بختیی: شتر دوکوهانه قوی
(۴۰۹۴) بانگِ کوس و طبل بر وی روز و شب
می زدی اندر رجوع و در طلب
روز و شب هنگام مراجعت شاه از سفر و یا هنگامی که عازم سفر بود، برایش طبل می زدند.
(۴۰۹۵) اندر آن مَزرع درآمد آن شتر
كودك آن طبلك بزد در حفظِ بُر*
آن شتر به آن مزرعه در آمد و پسر برای حفظ گندم ها شروع کرد به طبل زدن.
* بُر: گندم
(۴۰۹۶) عاقلی گفتش: مزن طبلك که او
پُخته طبل است، با آنشَ است خو
شخصی خردمند به آن كودك گفت: بیخودی طبل نزن، زیرا که آن شتر به صدای طبل عادت کرده است.
(۴۰۹۷) پیشِ او چه بوُد تَبوراكِ* تو طفل؟
که کَشد او طبلِ سلطان، بیست كِفل*
طبل کودکی مثل تو چه تأثیری روی این شتر دارد؟ زیرا او طبل سلطنتی را حمل می کند و آن طبل، بیست برابرِ طبلکِ توست.
* تبو راك: طبلی کوچک که کشاورزان برای راندن جانوران از مزرعه می زنند.
*كفل: هم وزن
(۴۰۹۸)عاشقم من، کشته قربانِ لا*
جانِ من نوبتگَهِ* طبلِ بَلا
ای نصیحت کنندگان، من همان عاشقی هستم که با شمشیر لا کشته شده ام؛ روح و روان من، محلِ نواختنِ طبلِ بلا و محنت است.
*لا: در نزد صوفيه بر نفی ماسوى الله و نفی غیر و غیریت. مقام فنا
*نوبتگه: محل نواختن طبل و نَقاره
(۴۰۹۹) خود تَبوراك است این تهدیدها
پیشِ آنچه دیده است این دیدها
هشدارهای شما در مقایسه با آن بلاها و دشواری ها که با این چشم هایم دیدم طبلکی بیش نیست.
(۴۱۰۰) ای حریفان من از آنها نیستم
کز خیالاتی در این رَه بیستم
ای رفقا، من از آن دسته آدم هایی نیستم که اسير يك مشت خیالات واهی شوم و در این راه توقف کنم.
(۴۱۰۱) من چو اسماعیلیانم*، بی حَذَر
بل چو اسماعيل آزادم ز سَر
من مانند افراد فرقه اسماعیلیه، بی باکم، بلکه باید بگویم که من مانند حضرت اسماعیل (ع) قید سر و جان را زده ام. *
اسماعیلیه، فرقه ای از شیعه که دراواسط قرن دوم هجری شکل گرفت، افراد این فرقه، فدایی بودند و مرگ را ساده می انگاشتند.
@MolaviPoett