مزار بیدخت


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Другое


کانال سایت فرهنگی مزار بیدخت در تلگرام
🗂 مشاهده آرشیو فرمایشات :
https://castbox.fm/ch/3839446

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Другое
Статистика
Фильтр публикаций


💠 مجموعه #دستورالعملها

🔸 دستورات حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده «رضاعلیشاه» طاب‌ثراه دربارۀ جلسات فقری

📅 عید غدیر ۱۴۰۷ قمری - ۲۳ مرداد ۱۳۶۶ شمسی

⭕️ در موقع خواندن؛ به تاریخ صدور و موقعیّت زمانیِ آن توجه شود.

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht


Репост из: جلد 1 گفتارهای عرفانی حضرت مجذوب‌علیشاه
هــو
‏۱۲۱

💠 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 جلد چهارم - قسمت ۸۲

🔸 موضوع: خوف، ترس از این چه الان در آن هستیم یا گذشته یا آینده که گیر کرده‌ایم و هیچ‌کاری هم نمی‌توانیم بکنیم - خشیت، بیم و ترس است توأم با احساس ابهت - قدرت خدا و حضور خدا را در همه جا احساس کنیم - جز از خداوند از هیچکس نترسید - فرشتۀ خداوند یعنی یکی از وسائل و اقتدارات خداوند - کسی که به خداوند تکیه می‌کند، همان خدا او را بس است.

▫️ صبح شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸ شمسی (جلسه خواهران ایمانی)

بسم‌الله الرّحمن الرّحيم

دو تا لغت عربی است که ما به فارسی ترجمه می‌کنیم، یکی خوف که ترس ترجمه می‌کنند. خوف یعنی ترس از این چه الان در آن هستیم، یا گذشته و آینده. و اینکه گیر کردیم در این و هیچ‌کاری هم نمی‌توانیم بکنیم. کسی افتاده مثلاً در این باتلاق‌ها، مرداب که هر چه پا بزند پایین‌تر می‌رود، این خوف دارد. بعد هیچ کاری هم نمی‌تواند بکند. امّا لغت دیگری خشیت که خشیت بیم و ترسی است توأم با احساس اُبهت. مثلاً کسی به فرض می‌رود پیش انوشیروان که دادگر است این خشیت دارد، می‌ترسد از اینکه شایسته اُبهت و شخصیت انوشیروان نتواند حرفی بزند یا نتواند کاری بکند. این را می‌گویند خشیت. قرآن هم یک چند جا خشیت را اسم برده. در جایی می‌گوید: إِنَّما یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ (سوره فاطر، آیه ۲۸)، علما در مقابل خداوند خشیت دارند. یعنی می‌دانند که خداوند ظلم نمی‌کند. و جزییات زندگی آنها را خوب و بدشان را خبر دارد، می‌بیند و دیده است. با این خیال می‌رود مثلاً پیش انوشیروان. این خشیت دارد امّا همین شخص مجبور بشود برود پیش ضحّاک ماردوش. می‌رود پیش ضحّاک ماردوش، جز خوبی در کارنامه‌اش چیزی نیست. همه‌اش خوبی کرده حالا هم که می‌رود برای یک کار خیر می‌رود. می‌رود مثلاً می‌گوید: فلان کس مریض یا نیازمند است به او برسید. ولی این خوف را دارد که مبادا بعضی صحبتی کرده باشند این با من بد باشد تا رفتم، جواب سلام من را ندهد، بگوید: گردنش را بزنید. این فرق خوف و خشیت است. البتّه خشیت چون در مقابل خداوند است. خداوند عادل و دانا و ما خشیت داریم، امید به خیر هم هست، این است که می‌رود پیش انوشیروان. اُبهت دارد حس می‌کند. خوف هم دارد می‌ترسد که مبادا بی‌تربیتی کند و مناسب شأن او کاری نتواند بکند، ولی امید هم دارد که او برایش خیری برساند، کار خیر. در قرآن هم چند بار آمده است.
من یک جا به کسی سفارش کردم، البتّه این سفارشی نیست که برای همه همیشه واجب باشد آن موقع لازم بود گفتم همۀ فقرا، بلکه همۀ دوستان، بگو از هیچکس نترسید جز از خداوند. برای اینکه از خداوند هم انسان خوف ندارد. خداوند عادل است بیخود تصمیمی نمی‌گیرد، می‌شود خشیت. از هیچکس نترسید جز از خداوند. در ظاهرش خیلی شجاع می‌شوند ولی در باطنش چون خداوند همیشه با ما است به این معنی که همانطورکه روح ما از تمام وضعیت بدن ما خبر دارد می‌داند دستش دارد می‌خارد باید بخاراند، می‌داند پایش درد می‌کند باید دراز کند همۀ اینها را می‌داند. این یک مثال کوچکی است برای اینکه قدرت خدا و حضور خداوند را در همه جا احساس کنیم. البتّه این یک درجه و مقامی است که خود این درجه و مقام هم ارزش دارد؛ غیر از این. در تورات مثلاً می‌خوانیم چون آنجا عبارت ساده‌ای خیلی ساده بوده. تورات وقتی بوده که بشر خدایی را هم که مجسّم می‌کرده یک خدایی با چشم و گوش و دست و پا و اینطور مثل انسان بوده. می‌گفته یک چنین چیزی شکل انسانی خداست، ولی کم‌کم خداوند می‌خواست به این مردم بفهماند که نه! این که شما می‌گویید خدا نیست می‌گوید آدم بعد که رفت بعد که شیث را به جانشینی تعیین کرد فرشتۀ خداوند آمد به نزد شیث گفت: من همیشه با تو هستم. فرشتۀ خداوند یعنی یکی از اقتدارات و وسایل خداوند. یعنی همین همراه بودن. بنابراین ما اگر این احساس را بکنیم در هر موردی که خداوند با ما است دیگر خوف نداریم، خشیت هم که همیشه داریم؛ یعنی از خدا می‌خواهیم که خوب زندگی کنیم. منتها خوف نداریم. اینکه نه اولیای خدا، إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاهُمْ یَحْزَنُون‏ (سوره یونس، آیه ۶۲)، اولیای خدا خوف ندارند نگفته خشیت ندارند. خوف ندارند و حزن ندارند برای اینکه می‌دانند آنچه کردند به نیّت تقرّب به خداوند بوده و از این حیث خلاف امر خدا کاری نکردند. حزنی هم ندارند. حزن یعنی نگرانی که بعد از این چه‌کار خواهد شد. آن را هم ندارند برای اینکه می‌گویند آن آیه وَمَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ (سوره طلاق، آیه ۳)، کسی که به خداوند تکیه می‌کند همان خدا بس است؛ خدا به کارهایش می‌رسد.

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht


🎧 فایل صوتی

💠 حضرت آقای حاج مهندس معمار سید علیرضا جذبی «ثابت‌علیشاه» ارواحنافداه

🔹 مجلس #صبح_جمعه ۳ اسفند ۱۴۰۳ شمسی

🔸 موضوع:

۱- تبریک به مناسبت روز درویش

۲- قرائت بخشی از بیانات جناب آقای حاج شیخ عبدالله حائری «رحمتعلیشاه» رحمت الله علیه

۳- قرائت دستور حضرت صادق(ع) - در بیان آداب حج (قسمت ۲) - شرح و تفسیر کتاب مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه از حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده «مجذوبعلیشاه» طاب‌ثراه

🔗 حجم: ۲۲.۱ مگابایت
⏱️ زمان: ۲۴ دقیقه‌‏‌‏‌‏‌‏
‌‏‌‏‌‏‌‏
‌‏‌‏📎 لینک دانلود مستقیم فایل 
 
🌐 mazarebeydokht.net/dl/mp3/1403/1403-12-03-Gherate-Sharhe-Dastour-Hazrate-Sadegh-Haj-02.mp3

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht




🔉 فایل صوتی فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده #مجذوبعلیشاه اعلی الله مقامه الشریف
در شرح رساله شریفه #پندصالح

📄 خلاصه صفات مؤمنین (قسمت ۱۲)

📆 شب جمعه ۱۳۹۰/۰۵/۲۰

🔗 حجم: ۱۴.۹ مگابایت
⏱ زمان: ۱۵:۴۹ دقیقه

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht






#مناجات
#اشعار_خوانده_شده_در_حسینیه

باز زده فرقت یارم شرر
گشته‌ام از دوری او خون‌جگر

📗 شعر: حضرت آقای #رضاعلیشاه طاب‌ثراه (هجران‌نامه)

🎵 خواننده: #علیرضا_فولادی (سمنان)
🗓 تاریخ: ...

🔗 حجم: ۵.۴ مگابایت
⏱️ زمان: ۶ دقیقه

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht




Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎥 فایل تصویری حجم کم

💠 فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‌علیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 دولتسرای زمرد

🔹 صبح شنبه ۱ بهمن ۱۳۹۰ شمسی

🔸 موضوع: معرفت نفس

🔗 حجم: ۳۹.۵ مگابایت
⏱️ زمان: ۱۳ دقیقه

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎥 فایل تصویری کیفیت بالا

💠 فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‌علیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 دولتسرای زمرد

🔹 صبح شنبه ۱ بهمن ۱۳۹۰ شمسی

🔸 موضوع: معرفت نفس

🔗 حجم: ۱۱۷ مگابایت
⏱️ زمان: ۱۳ دقیقه

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht






🔊 فایل صوتی

💠 فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب‌علیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 شب جمعه ۱۱ تیر ماه ۱۳۸۳

🔸 موضوع: شرح کتاب مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة - احترام به مسلمین

🔗 حجم: ۱۹.۹ مگابایت
⏱ زمان: ۲۱ دقیقه

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht




💠 مجموعه #دستورالعملها

🔸 نامۀ حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده «رضاعلیشاه» طاب‌ثراه دربارۀ اختلاف یا گفتگوهای خانوادگی که در ذیل دستور مورّخۀ ۶۶/۳/۲۳ نوشته شده است.

📅 ۲۳ خرداد ۱۳۶۶ شمسی

⭕️ در موقع خواندن؛ به تاریخ صدور و موقعیّت زمانیِ آن توجه شود.

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht


Репост из: جلد 1 گفتارهای عرفانی حضرت مجذوب‌علیشاه
هــو
‏۱۲۱

💠 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 جلد چهارم - قسمت ۸۱

🔸 موضوع: شیعیان علی باید با هم یکدل بلکه یک جیب باشند - هرگونه نیازی فقرا داشته باشند باید سایر فقرا کمک کنند - امروز هر ناله‌ای که درویشی در منزلش کرد همان وقت صدایش باید به همۀ درویش‌ها برسد و هر درویشی هم که این صدا به او رسید بلافاصله مثل نالۀ خودش درصدد رفع آن ناله بربیاید.

▫️ صبح شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸ شمسی (جلسه برادران ایمانی)

بسم‌الله الرّحمن الرّحيم

یک خبری است از حضرت صادق(ع)، یکی دو بار هم صحبت شده، به مناسبت‌هایی گفته شده، یادآوری شده است. حضرت صادق و حضرت باقر(علیهماالسلام) در دورانی بودند که حکومت بنی‌امیّه لق شده بود حکومت فقط به فکر خودش بود، ‌حکومت بنی‌عباس هم که داشت روی کار می‌آمد هنوز پایگاهی نگرفته بود، این است که در یک چنین وضعیتی مردم یک آزادی نسبی پیدا می‌کنند. در تاریخ هم دیدید که هر وقت یک خرده آزادی نسبی پیدا شده قدرِ مُتِیَّقن و قدر مشترک همۀ مردم این بوده که از حکومت دور می‌شدند، با دستگاه حکومتی نمی‌ساختند. دستگاه حکومتی هم بیکار نمی‌نشست، کار خودش را می‌کرد. باز هم آزار و اذیّت و تفرقه‌اندازی داشت ولی منظور در دوره حضرت جعفرصادق و اواخر دوران حضرت باقر(علیهماالسلام) نیمه‌آزادی‌ای بود که حضرت می‌نشستند یک عدّه‌ای می‌آمدند یا سؤالات خاصّی خودشان داشتند مختصّ به خودشان، و یا بطورکلّی همان برخورد و سؤال و جواب برای مردم درس بود. از شهرستان‌های دور خیلی می‌آمدند، چون همین که بوی آزادی به آنها خورده بود که دیگر بنی‌امیّه قدرتی ندارند اگر هم ظاهراً بر حکومت سوارند ولی قدرت ندارند، مردم می‌آمدند به این سمت.
هر روز یک عدّه‌ای از شهرستان‌ها از جاهای دوردست می‌آمدند خدمتشان، یک چند نفری آمدند به زیارت و بعد حضرت فرمودند شما اهل کجا هستید؟ یک نفر از آنها گفت ما از شیعیان شما هستیم در مثلاً خوارزم. فرمودند از شیعیان ما هستید؟ گفتند بله، ارادت داریم. فرمودند شیعیان ما طوری هستند که اگر نیاز داشتند، خواستند مثلاً نان بخرند دست کردند در جیبشان دیدند پول ندارند، دست بکنند در جیب رفیقشان تا نان بخرند. شما چنین هستید؟ همه سر را انداختند زیر و چیزی نگفتند. البتّه این برای نشان دادن پیروان خودشان بود. مثل اینکه فرض کنید یک چنین نامه‌ای می‌آید، ‌همۀ کلماتش مثل هم است یک ذرّه‌بین می‌اندازیم یک جمله‌اش را بزرگ می‌کنیم برای اینکه آن جمله را دیدند، همه دیدند، بفهمند سایر جاها چیست؟ واِلّا قهراً اینطور نبوده. این بنابه آن مورد خاص. ولی نشان‌دهندۀ این است که آنقدر فقرا، شیعیان علی باید با هم یکدل باشند، نه تنها یکدل بلکه یک‌جیب باشند، که دست به هر جیبی که بکند حق داشته باشد. ما در این سفری که مهمان آقای حاج‌عبدالصالح و پسرشان مهندس بودیم، من برای نشان دادن اینکه خودم اینطوری طبق فرمایش حضرت جعفرصادق هستم و اینکه اینها هم اینطوری هستند خودم این کار را کردم. از جیب دیگری بخشیدم به دیگری و یقین دارم آن صاحبِ جیب هم رضایت دارند و آن رضایتشان اجری است که خداوند به آنها داده. حالا این مثالی در مورد اموال، بلکه نیازهایی است که گفته شده. هرگونه نیازی فقرا داشته باشند باید سایر فقرا کمک کنند، مساعدت کنند و این محتاج به سیم و ارتباطات و فلان نیست که ما را بایکوت خبری می‌کنند، روزنامه‌ها هیچی از ما نمی‌نویسند. ما هم روزنامه نمی‌خریم ولی خبرهای ما، هم برای خودمان و هم برای دیگران از روز روشنتر برای همه است. این یک سیم ارتباطی است که بین همۀ فقرا باید باشد اشارۀ حضرت جعفرصادق هم در واقع به چنین سیم ارتباطی بود که چنین باشند. همانطوری‌که اگر شما در خواب باشید یک نقطۀ بدنتان را زنبوری بگزد همۀ بدن خبر می‌شود، بیدار می‌شوید، حتّی مگسی بنشیند بسته به حساسیت باید اینطور باشد. یعنی فرمایش حضرت جعفرصادق را بخواهیم تشریح کنیم و شرح بدهیم این است که امروز هر ناله‌ای که درویشی در منزلش کرد همان‌وقت صدایش باید به همۀ درویش‌ها برسد و هر درویشی هم که این صدا به او رسید بلافاصله مثل نالۀ خودش درصدد رفع آن ناله بربیاید. ان‌شاءالله خدا به ما چنین توفیقی بدهد.

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht


🔉 فایل صوتی فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده #مجذوبعلیشاه اعلی الله مقامه الشریف
در شرح رساله شریفه #پندصالح

📄 خلاصه صفات مؤمنین (قسمت ۱۱)

📆 شب جمعه ۱۳۹۰/۰۴/۰۲

🔗 حجم: ۱۴.۷ مگابایت
⏱ زمان ۱۵:۳۸ دقیقه

✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht




Репост из: جلد 1 گفتارهای عرفانی حضرت مجذوب‌علیشاه
💠 #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

🔹 جلد چهارم - قسمت ۸۰ (صفحه ۲)

رفتند عیادتش، آنوقت‌ها رختخوابی انداخته بودند در اتاق و او وسط اینها نشسته بود. آمدند و نشسته بودند و صحبت می‌کردند. آقا میرزا حبیب، نجار بود شوخ بود با او هم شوخی می‌کرد، گفت: آقاسیّدباقر چرا اینقدر طولش می‌دهی؟ اگر می‌خواهی بمیری همین امروز وقتش است. برای اینکه روز جمعه است همۀ فقرا در حسینیه هستند. حسینیه نزدیک است بیایند جنازه‌ات را برداریم. آقاسیّدباقر مدّتی گوش داد و بعد گفت: راست می‌گویی. دراز کشید. نشسته بود. دراز کشید. شاید هم یک پارچه سفیدی کشید روی سرش و چند دقیقه‌ای گذشت. اینها می‌خواستند دیگر بروند. گفتند: آقاسیّدباقر، آقاسیّدباقر، پارچه را برداشتند دیدند رفته است. یک خبری است می‌گویند که خداوند را در زیر این قبۀ آسمان دوستانی است که هیچکس آنها را نمی‌شناسد. فقط خودش می‌شناسد. به آقاسیّدباقر هم تا حیات داشت اهمّیتی نمی‌دادند؛ البتّه نه اهمّیت امروز، که برای این کارها و مقام‌ها اهمّیت می‌دهند. نه! اهمّیت معنوی. بعد از اینکه رفت خیلی از فقرا متوجّه شدند که این چه مرد بزرگی بود. منظور، کسی بود که گفتم نفس را به اختیار خودش گرفت که بعد میرزا حبیب (خدا رحمت کند) آمد گفت، می‌پرسید: من مقصر نیستم، من نکشتم؟ گفتم این حرف را به آدم دیگری که می‌زدی که اثر نمی‌کرد این اثر کرد.
یکی هم مسألۀ حبس نفس است. یکی از ریاضاتی که بین مرتاضین هند مرسوم است و در سلاسل عرفانی هم به بعضی‌ها گاهی اوقات این حبس نفس را می‌دهند. ریاضتی است برای همین تمرین قدرت اراده. آن هم ببینید. فتحعلی‌شاه با درویش‌ها زیاد خوب نبود. آن هم خودش اهل درک و فهم نبود. چون آن آقامحمّدعلی کرمانشاهی، مشهور به صوفی‌کُش، صوفی‌ها را می‌کُشت. تحت تأثیر اینها بود. ولی به‌هرجهت بعد دو نفر از درویش‌ها، از مشایخ درویشی را آوردند، پیش فتحعلی‌شاه (اوایلی بود که دومرتبه درویشی را در ایران مردم می‌شناختند) زمان حضرت نورعلیشاه اوّل بود. فتحعلی‌شاه یک سؤال و جواب‌هایی با آنها کرد با هر دوی آنها، بعد گفت: باید بر نورعلیشاه لعنت کنید تا من شما را آزاد کنم. اگر نه نمی‌کنم. از این دو نفر داماد آقای نورعلیشاه هم بود؛ شادعلیشاه. او مقدّم بود. او به فتحعلی‌شاه جواب داد. گفت: نورعلیشاه گفتی. بر نور که نمی‌شود لعنت کرد، اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْض‏، علی هم که هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ خدا است و علی. بر علی(ع) هم که نمی‌شود لعنت کرد، پس بر شاه لعنت. ببینید اینکه درویشی حالا به این صورت شده ما پاداش فداکاری‌های آنها را از خدا می‌گیریم. آنها فداکاری کردند خیلی‌ها جانشان را هم از دست دادند تا حالا ما یک خرده نفس می‌کشیم و اگر چه خیلی‌ها می‌خواهند نفس ما را بگیرند ولی گرفته نمی‌شود. شاه گفت که: دست و پایش را ببندید. دست و پای این حضرت را بستند. گفت: بیندازید توی استخر، همانجا. دست و پای بسته دیگر تکان هم نمی‌تواند بخورد. افتاد در استخر. فتحعلی‌شاه به کارهای دیگرش مشغول شد. حرف و اینها و بعد از مدّتی یادش آمد که یک نفر را انداخته در استخر. گفت: این را که انداختیم در استخر درآورید، جنازه‌اش را بدهید که اقوامش ببرند. رفتند و ایشان را از استخر درآوردند تا دستش را باز کردند یک نفسی کشید به شهامت. فتحعلی‌شاه تعجب کرد. او به فتحعلی‌شاه گفت امروز ایمان و عقیده‌ام به نورعلیشاه که تو گفتی لعن کن بیشتر شد. یقین پیدا کردم. فتحعلی‌شاه گفت: چرا؟ گفت که: به من ریاضت حبس نفس داد و مدّتهاست که هر روز تمرین می‌کنم. امروز توانستم حبس نفسم به آن اندازه‌ای رسید که تمام مدّتی که آن زیر بودم توانستم حبس نفس کنم. اگر یک دقیقه دیگر من را نگه‌داشته بودید خفه شده بودم. این هم یک حبس نفس. یعنی خدا می‌خواهد وقتی ما به‌عنوان بشر آمدیم به این جهان و زندگی می‌کنیم همۀ لوازم این حیات، چه لوازم ظاهری و چه لوازمات معنوی، همۀ اینها را در اختیار بگیریم. در اختیار بگیریم نه اینکه الان کسی بگوید باید بروم، خودش را بکشد. باید، موظّف هست که زندگی کند. منتها موظّف است که بر زندگی سوار بشود نه زندگی بر او سوار شود. کسی که یک اسب دارد یا یک الاغی دارد سوارش می‌شود می‌رود این طرف آن طرف. آن داستان ملّانصرالدین را شنیده‌اید. ولی الاغ برای این نیست که این خودش پیاده شود الاغ را به دوش بگیرد ببرد. تمام چیزهای زندگی به‌منزلۀ آن الاغ است ما باید بر آن سوار بشویم نه او بر ما.

‏✅ آدرس اینستاگرام:

🌐 instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

Показано 20 последних публикаций.