- بفرمایید، در خدمتتون هستم.
- برای خودم نیومدم. برای همسرم اومدم. [با اضطراب و لرزش صدا]همسر من تحت نظر شماست. شما میدونستید همسرم کودکآزاری داره؟!
-چیزی که من میدونم اینه که همسر شما متخصص اطفال هستن و خانم بسیار با شخصیتی هستن. میشه لطفن دقیقن بگید چه اتفاقی افتاده؟
- من یه مدته بهش شک کردم که به مسائل حنا [دخترمون] بیتوجهی نشون میده، تا اینکه امروز به من ثابت شد. از حدود ۱۰ روز پیش مچ هر دو پای حنا دونههای قرمز زد و به تدریج بیشتر شد و تا زانوش رفت. به همسرم گفتم این بچه یه چیزیش شده، باید ببریمش دکتر. گفت تخصص خودمه، دکتر نیاز نداره. من هم حرفی نزدم. خودش بچه رو برد بیمارستان و ازش آزمایش گرفت. ازش پرسیدم آزمایشش چطور بود، گفت یه تغییرات کمی داشته ولی مشکل خاصی نیست.
امروز داشتم وسائل اتاق رو جمع و جور میکردم که چشمم به جواب آزمایش حنا افتاد. شما خودتون پزشکید. ببینید نظرتون چیه. (برگهی آزمایش را به دست روانپزشک میدهد.)
روانپزشک برگهی آزمایش را میبیند. متوجه میشود پلاکت ۳۰ هزار است.
با تعجب میگوید چقدر پلاکت پایین اومده!
ـ بله دکتر. این هم عکس پای حنا. (گوشیاش را به دکتر نشان میدهد. چند عکس از پای دخترش گرفته که پر از دانههای قرمز است.)
-خیلی عجیبه. این دونهها به احتمال زیاد خونریزی پوستیه. احتمالن حنا ITP داره. (یک بیماری خودایمنی که برعلیه پلاکتها آنتیبادی ترشح میشه.)
- دقیقن همینه. یکی از دوستان من پزشک عمومیه. امروز باهاش حرف زدم و دقیقن حرف شما رو زد. ایشون هم همین تشخیص شما رو گفت و تاکید کرد باید حنا بستری بشه و کورتن بگیره.
- بله، یا نیاز به کورتن داره، یا ایمونوگلوبین وریدی. عجیبه همسرتون بیتوجهی کرده.
- مشکل من هم همینه دکتر! یه شیطان تو وجودش رفته. آدم بیماری به این مهمی رو ول میکنه؟! اگه یههویی خونریزی مغزی بکنه چی میشه؟! واقعن دارم دیوونه میشم. چند وقته به دلم افتاده بود که همسرم به بچه بیاهمیتی میکنه ولی چون خودش متخصص اطفاله من حرفی نمیزدم.
- بله، حنا باید بستری بشه.
- خودش هم ول کرده رفته مطب.
- فعلن درگیر حاشیه نشید. الان اولویت سلامتی حناست. همین الان ببریدش بیمارستان.....البته صبر کنید من قبلش به همسرتون تلفن بزنم و شرایط رو براشون توضیح بدم.
-فکر میکنید جواب تلفن میده؟! وقتی میره مطب تلفن هیچ کسی رو جواب نمیده.
روانپزشک به منشی میگوید با مطب خانم دکتر تماس بگیرد.
چند دقیقه بعد:
-منشی: دکتر تماس گرفتم. منشیشون گفتن خانم دکتر مریض بدحال دارن نمیتونن صحبت کنن.
- دیدید گفتم؟! همیشه همینطوره. میدونستم جواب نمیده.
- اکی، حتمن همین الان حنا رو ببرید بیمارستان. فعلن اولویت سلامتی دخترتونه. من سر فرصت با همسرتون صحبت میکنم.
- میشه برای دکتر اورژانس یک نامه بنویسید و اسم بیماریش رو بنویسید که سریعتر پذیرشش کنن؟
روانپزشک برای همکار متخصص طب اورژانس نامه مینویسد:
همکار محترم متخصص طب اورژانس، بیماری که خدمتتان معرفی میشود دختر ۶ ساله با پتشی و پورپورا از ۱۰ روز قبل است و پلاکت ۳۰ هزار دارد. با شک تشخیصی ITP خدمتتان معرفی میشود.
بیمارستان:
متخصص طب اورژانس حنا را بستری میکند و برایش مشاورهی اطفال درخواست میدهد.
-متخصص اطفال:
- چرا این بچه رو بستری کردی؟
- دکتر پلاکتش ۳۰ هزار است. ITP داره.
- مهم نیست. خونریزی که نداره.
- پس این پتشیها چیه؟
- منظورم خونریزی غیر از پتشی و پورپورای پوستیه.
- دکتر پلاکتش ۳۰ هزارهها!
- گفتم که مهم نیست. نباید بچه رو بستری کنید. تا زمانیکه خونریزی نداره اندیکاسیون بستری نداره.
میخواهید بدون دلیل به بچه کورتن بدید؟!
- پدر حنا: پس همسرم درست میگفت که مشکلی نداره؟! همسرم همکار شماست. متخصص اطفاله.
-همسرتون کجاس؟
- مطبه.
دکتر اطفال سردرگم میشه و مثل کسی که با یه معمای عجیب پلیسی مواجه شده و حوصلهی حل کردنش رو نداره برگ مشاوره رو امضا میکنه و اورژانس رو ترک میکنه.
روز بعد:
-مادرحنا (پشت تلفن به روانپزشک):دکتر این چه الم شنگهای بود راه انداختی؟! فکر کردی یه مادر abusive رو دستگیر کردی؟! چرا در مورد چیزی که آگاهی و تخصص نداری نظر میدی؟!
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده، اما اگر من هم به جای آن روانپزشک بودم، نمیدانستم درمان ITP در بچههایی که علایم خونریزی ندارند صرفن تحت نظر قرار دادن است. با دانش اندکم فکر میکردم حنا دچار یک موقعیت اورژانسی پزشکی شده و تحت تاثیر صحبتهای بدبینانهی همسرش متقاعد میشدم مادرش دارد به دختر بیتوجهی میکند و من هم در آن شرایط توصیه به بستری در بیمارستان میکردم و با رفتار نامناسبم شرمندهی مراجعم میشدم.
@hafezbajoghli
- برای خودم نیومدم. برای همسرم اومدم. [با اضطراب و لرزش صدا]همسر من تحت نظر شماست. شما میدونستید همسرم کودکآزاری داره؟!
-چیزی که من میدونم اینه که همسر شما متخصص اطفال هستن و خانم بسیار با شخصیتی هستن. میشه لطفن دقیقن بگید چه اتفاقی افتاده؟
- من یه مدته بهش شک کردم که به مسائل حنا [دخترمون] بیتوجهی نشون میده، تا اینکه امروز به من ثابت شد. از حدود ۱۰ روز پیش مچ هر دو پای حنا دونههای قرمز زد و به تدریج بیشتر شد و تا زانوش رفت. به همسرم گفتم این بچه یه چیزیش شده، باید ببریمش دکتر. گفت تخصص خودمه، دکتر نیاز نداره. من هم حرفی نزدم. خودش بچه رو برد بیمارستان و ازش آزمایش گرفت. ازش پرسیدم آزمایشش چطور بود، گفت یه تغییرات کمی داشته ولی مشکل خاصی نیست.
امروز داشتم وسائل اتاق رو جمع و جور میکردم که چشمم به جواب آزمایش حنا افتاد. شما خودتون پزشکید. ببینید نظرتون چیه. (برگهی آزمایش را به دست روانپزشک میدهد.)
روانپزشک برگهی آزمایش را میبیند. متوجه میشود پلاکت ۳۰ هزار است.
با تعجب میگوید چقدر پلاکت پایین اومده!
ـ بله دکتر. این هم عکس پای حنا. (گوشیاش را به دکتر نشان میدهد. چند عکس از پای دخترش گرفته که پر از دانههای قرمز است.)
-خیلی عجیبه. این دونهها به احتمال زیاد خونریزی پوستیه. احتمالن حنا ITP داره. (یک بیماری خودایمنی که برعلیه پلاکتها آنتیبادی ترشح میشه.)
- دقیقن همینه. یکی از دوستان من پزشک عمومیه. امروز باهاش حرف زدم و دقیقن حرف شما رو زد. ایشون هم همین تشخیص شما رو گفت و تاکید کرد باید حنا بستری بشه و کورتن بگیره.
- بله، یا نیاز به کورتن داره، یا ایمونوگلوبین وریدی. عجیبه همسرتون بیتوجهی کرده.
- مشکل من هم همینه دکتر! یه شیطان تو وجودش رفته. آدم بیماری به این مهمی رو ول میکنه؟! اگه یههویی خونریزی مغزی بکنه چی میشه؟! واقعن دارم دیوونه میشم. چند وقته به دلم افتاده بود که همسرم به بچه بیاهمیتی میکنه ولی چون خودش متخصص اطفاله من حرفی نمیزدم.
- بله، حنا باید بستری بشه.
- خودش هم ول کرده رفته مطب.
- فعلن درگیر حاشیه نشید. الان اولویت سلامتی حناست. همین الان ببریدش بیمارستان.....البته صبر کنید من قبلش به همسرتون تلفن بزنم و شرایط رو براشون توضیح بدم.
-فکر میکنید جواب تلفن میده؟! وقتی میره مطب تلفن هیچ کسی رو جواب نمیده.
روانپزشک به منشی میگوید با مطب خانم دکتر تماس بگیرد.
چند دقیقه بعد:
-منشی: دکتر تماس گرفتم. منشیشون گفتن خانم دکتر مریض بدحال دارن نمیتونن صحبت کنن.
- دیدید گفتم؟! همیشه همینطوره. میدونستم جواب نمیده.
- اکی، حتمن همین الان حنا رو ببرید بیمارستان. فعلن اولویت سلامتی دخترتونه. من سر فرصت با همسرتون صحبت میکنم.
- میشه برای دکتر اورژانس یک نامه بنویسید و اسم بیماریش رو بنویسید که سریعتر پذیرشش کنن؟
روانپزشک برای همکار متخصص طب اورژانس نامه مینویسد:
همکار محترم متخصص طب اورژانس، بیماری که خدمتتان معرفی میشود دختر ۶ ساله با پتشی و پورپورا از ۱۰ روز قبل است و پلاکت ۳۰ هزار دارد. با شک تشخیصی ITP خدمتتان معرفی میشود.
بیمارستان:
متخصص طب اورژانس حنا را بستری میکند و برایش مشاورهی اطفال درخواست میدهد.
-متخصص اطفال:
- چرا این بچه رو بستری کردی؟
- دکتر پلاکتش ۳۰ هزار است. ITP داره.
- مهم نیست. خونریزی که نداره.
- پس این پتشیها چیه؟
- منظورم خونریزی غیر از پتشی و پورپورای پوستیه.
- دکتر پلاکتش ۳۰ هزارهها!
- گفتم که مهم نیست. نباید بچه رو بستری کنید. تا زمانیکه خونریزی نداره اندیکاسیون بستری نداره.
میخواهید بدون دلیل به بچه کورتن بدید؟!
- پدر حنا: پس همسرم درست میگفت که مشکلی نداره؟! همسرم همکار شماست. متخصص اطفاله.
-همسرتون کجاس؟
- مطبه.
دکتر اطفال سردرگم میشه و مثل کسی که با یه معمای عجیب پلیسی مواجه شده و حوصلهی حل کردنش رو نداره برگ مشاوره رو امضا میکنه و اورژانس رو ترک میکنه.
روز بعد:
-مادرحنا (پشت تلفن به روانپزشک):دکتر این چه الم شنگهای بود راه انداختی؟! فکر کردی یه مادر abusive رو دستگیر کردی؟! چرا در مورد چیزی که آگاهی و تخصص نداری نظر میدی؟!
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده، اما اگر من هم به جای آن روانپزشک بودم، نمیدانستم درمان ITP در بچههایی که علایم خونریزی ندارند صرفن تحت نظر قرار دادن است. با دانش اندکم فکر میکردم حنا دچار یک موقعیت اورژانسی پزشکی شده و تحت تاثیر صحبتهای بدبینانهی همسرش متقاعد میشدم مادرش دارد به دختر بیتوجهی میکند و من هم در آن شرایط توصیه به بستری در بیمارستان میکردم و با رفتار نامناسبم شرمندهی مراجعم میشدم.
@hafezbajoghli