یک خانم ۳۰ ساله به دلیل حملات پنیک و افسردگی ۳ سال است تحت نظر روانپزشک است.
- خیلی وقته ندیدمتون. حالتون چطوره؟
- بله دکتر، فکر کنم ۹ ماه پیش بود اومدم پیشتون. والا خوب که نیستم. اگه خوب بودم که پیش شما نمیومدم.
- خب، من آمادهام گوش بدم. در خدمت شما هستم.
- راستش یه مدته دست و پام گزگز میشه.
- وقتی دچار اضطراب میشید این طور میشه؟
- نه، اولش موقع اضطراب بود. ولی الان بیشتر وقتها این طوریم. خیلی هم انرژیم کم شده.
- تیروییدتون کنترله؟
- بله، روزی یه لووتیروکسین میخورم.
- گفتید چقدر وقته علایمتون بدتر شده؟
-حدود ۳ ماهه.
- قبلش اتفاقی افتاده بود؟
- بله، پدرم TIA کرد (سکتهی مغزی گذرا) بیمارستان بستری شد. خوشبختانه الان بهترن ولی خیلی استرس کشیدیم.
-احتمالن به خاطر فشارهای روحی باشه که این مدت به شما وارد شده. با این حال براتون یه آزمایش کامل مینویسم که خیالتون راحت بشه.
- آزمایش تیرویید هم لطفن بنویسید.
- بله، حتمن.
هفتهی آینده:
- خب TSH که نرماله. خیال من از تیرویید راحته. چربی و قند هم که ندارید. عه....چرا هموگلوبینتون این قدر پایینه؟ هموگلوبین ۹ شده. خیلی پایینه. شما که کمخونی نداشتید!
- نه نداشتم.
- توی خانمها به خاطر خونریزی ماهیانه خیلی شایعه. یه مدت قرص آهن بخورید.
- برام مینویسید؟
- بهتره دکتر داخلی براتون بنویسه.
داماد خواهرش متخصص داخلی است. شب در مهمانی او را میبیند و سر میز شام سر صحبت را با او باز میکند:
- دکتر، ببخشیدها، سرشام میتونم یه سوال پزشکی ازتون بپرسم؟
- بله، بفرمایید.
- علت کمخونی چی میتونه باشه؟
- خیلی دلایل میتونه داشته باشه.
- آزمایشم نشون داده کم خونی دارم. به روانپزشک نشون دادم گفت قرص آهن باید بخورم. گفت دکتر داخلی باید برات بنویسه. شما میتونید برام نسخه کنید؟
- بله، حتمن. کد ملیتون رو در واتساپ برای من بفرستید امشب براتون نسخه میکنم.
-روانپزشک: خب خوشحالم که دکتر داخلی هم نظرش همین بود. در کنار داروهای من روزی یه دونه فروس سولفات بخورید.
۳ ماه بعد در پارک کتیجون را میبیند.
- کتی جون: چرا مثل همیشه نیستی؟
- یعنی چطوریم؟
- نمیدونم، یه چیزی تغییر کرده. رنگ روت رفته.
- کمخونی دارم. دارم فروس سولفات میخورم.
- آهان پس مال همونه. چقدر وقته داری قرص میخوری؟
-۳ ماه.
- پس چرا خوب نشدی؟! به نظر من دکترت رو عوض کن. پیش کی میری؟
- داماد خواهرم برام نسخه نوشت.
- من یه دکتر داخلی خیلی خوب میشناسم. بهتره اون هم تو رو ببینه.
- حوصلهی منتظر شدن تو مطب دکترها رو ندارم.
- نگران نباش، من با منشیش دوستم. برات وقت میگیرم. فقط یه آزمایش جدید بگیر و برو پیشش.
هفتهی بعد در مطب دکتر متخصص داخلی:
- خانم عدد هموگلوبین شما در این ۳ ماه تغییری نکرده. روی همون ۹ مونده.
- علتش چیه؟
دکتر از او برای معاینه اجازه میگیرد. اول چشمهای اورا معاینه میکند و متوجه میشود که زردی ندارد.
-لطفن زبونتون رو بیرون بیارید.
زبونتون چقدر صاف و براق شده! لازمه معاینهی عصبی انجام بدم.
دکتر متوجه میشود که حس لرزش در هر دو پا کم شده. حس درد و حرارت نرمال است. در معاینهی رفلکسها، رفلکس آشیل خیلی ضعیف است. رفلکسهای زانو افزایش یافتهاند.
خانم بخوابید من رفلکس کف پاتون رو معاینه کنم.
دکتر متوجه میشود رفلکس بابنسکی مثبت است.
- بلند بشید بایستید. من هوای شما رو دارم که زمین نخورید. لطفن هر دو دست را به جلو بکشید، حالا چشمهاتون رو ببندید.
وقتی بیمار چشمانش را بست، تعادلش را از دست داد و نزدیک بود بیفتد که دکتر دستش را گرفت و کمک کرد روی صندلی بنشیند.
- تست رومبرگ هم در شما مثبته. علایمتون به کاهش ویتامین B12 میخوره.
- علتش چیه؟
- باید یه سری آزمایشات براتون درخواست بدم.
روز بعد دکتر جواب آزمایش ا میبیند:
- ویتامین B12 در آزمایش کم است....من حدسم اینه که مشکل معده داشته باشید. با توجه به اینکه کم کاری تیرویید دارید، احتمال بیماریهای اتوایمیون (خودایمنی) دیگه هم دارید. اگه معده دچار اتروفی ( نازک شدن لایهی مخاطی به دلیل خودایمنی) بشه، به خاطر عدم ترشح یک ماده به نام "فاکتور داخلی" ویتامین B12 از روده جذب نمیشه. کم خونی شما از نوع فقر آهن نیست. به خاطر کمبود ویتامین B12 است.
- با اینکه به خاطر بیماریم ناراحتم ولی خیلی خوشحالم که بیماریم رو تشخیص دادید. هیچ دکتری این طوری منو معاینه نکرد و دقت نشون نداد.
پ.ن: این اتفاق برای من نیفتاده، اما اگر من هم به جای آن روانپزشک بودم بیمارم را معاینه نمیکردم، و صرفن بر اساس نظر متخصص داخلی اول قانع میشدم که مراجعم کمخونی فقر آهن دارد و نیازی به توصیه برای second opinion از یک پزشک دیگر نمیدیدم و به نوبهی خودم در میس شدن تشخیص پزشکی مراجعم سهم داشتم و شرمندهی او میشدم.
@hafezbajoghli