آقای ۵۴ ساله، دبیر زیستشناسی، در یکی از کلاسهای بعداز ظهر دچار لکنت زبان میشود. به مدت چند دقیقه وضعیتش بدتر میشود و کاملن دچار ناتوانی در صحبت کردن میشود. حس و حرکت دستها و پاها کاملن نرمال است. نمایندهی کلاس مدیر را خبر میکند. مدیر به سرعت به سمت اتاق میدود. میبیند دبیر زیست شناسی روی صندلی نشسته و قادر به صحبتکردن نیست.
سریع با تلفن همراهش شمارهی اورژانس را میگیرد. آدرس مدرسه را میدهد و میگوید سریع بیایید، معلم ما سکته کرده است.
اورژانس کمتر از ۱۰ دقیقه میرسد و اقای دبیر را با برانکارد به بیمارستان منتقل میکنند.
متخصص طب اورژانس او را ویزیت میکند. وقتی به بیمارستان میرسند حرف زدن آقای دبیر تا حد خیلی زیادی به حالت عادیاش برگشته، فقط خودش کمی احساس سنگینی در زبانش میکند. دکتر اورژانس، اعصاب دوازدهگانهی مغزی را معاینه میکند، همگی نرمال هستند.
رفلکس چهار اندام را معاینه میکند، همگی نرمال هستند.
قدرت عضلانی و درک حسی چهار اندام نرمال است.
- در یکی دو هفتهی گذشته دچار سرماخوردگی یا هر عفونت دیگه نشدید؟
- نه، مشکلی نداشتم.
- من در معاینه شما چیز مشکوکی نمیبینم.
- پس سکته نکردهم؟
- ممکنه یک سکتهی گذرا بوده که بهش میگیم TIA. شما قبلن علایم مشابه نداشتید؟
- روحیهم خیلی داغونه. توی این وضعیت داغون اقتصادی چند ماه پیش تمام پولی که تو این سالها جمع کرده بودم را همکارم گرفت که با هم تجارت کنیم، نامردی نکرد و تمام پولی که حق زن و بچهم بود را خورد و ناپدید شد.
- خیلی متاسفم. پس علتش به احتمال زیاد همینه. مشکلتون نباید جسمی باشه. بهتره تحت نظر روانپزشک باشید. البته من برای اینکه خیالم راحت باشه یک مشاورهی نورولوژی هم برای شما درخواست میدم.
متخصص طب اورژانس تلفنی به نورولوژیست توضیح میدهد که بیمارش به دنبال یک مشکل مالی دچار علایم شده. توضیح میدهد که به گفتهی خود بیمار زبانش سنگین شده ولی من در معاینه چیزی ندیدم و وقتی بیمارستان آمد خیلی خوب صحبت میکرد.
- خب چرا برای من مشاوره درخواست دادی؟ به روانپزشک بگو بیاد ببیندش.
- چون علامت سنگینی زبان داشته و با آمبولانس هم اومده، مسوولیت قانونی پیدا میکنیم. بهتره مشاوره نورولوژی بشه.
- خب یه سی تی اسکن مغز درخواست بده، آماده که شد میام میبینمش.
از بیمار نوار قلبی، و آزمایشات روتین گرفته میشود و به بخش سی تی اسکن منتقل میشود.
متخصص نورولوژیست وارد اورژانس میشود.
-خانم پرستار این سی تی اسکن بیمار رو به من بدید ببینم.
- بفرمایید دکتر
- این که مشکلی نداره. بیمار کجاس؟
-رو تخت ۶ خوابیده
- هنوز این پارتیشن لعنتی رو نزدید که بیمارهای داخلی رو از جراحی جدا کنید؟ درست نیست بیماری که مشکل اعصاب داره بغل یه چاقوخورده بخوابه.
- صد بار به مدیر بیمارستان گفتیم، توجهی نکردن.
- خب چطوری پدر جان؟
- الان خوبم. قبل از اینکه بیام اینجا سر کلاس بودم، زبونم سنگین شد.
-ای بابا، ولی حالا که خوبی؟
- بله الان خوبم.
دکتر رفلکسها و قدرت عضلانی چهار اندام و اعصاب دوازدهگانهی مغزی را معاینه میکند. همه چیز خوب است.
-قبلن علایم مشابه داشتی؟
- نه آقای دکتر، اولین باره.
- یعنی هیچ علامت جسمی عصبی نداشتی؟
- آهان حالا که گفتید یادم اومد. یه بار وقتی شب از مدرسه میومدم خونه حس کردم تاری دید دارم. بیشتر دوبینی بود انگار. داشتم تصادف میکردم. زدم کنار یک ربع بعد خوب شدم.
- دکتر اورژانس گفت مشکل افسردگی هم داری.
ـ بله دکتر، ذهنم خیلی درگیره.
- ببین تمام معاینات عصبی نرمالن. آزمایش ها نرماله. سی تی اسکن نرماله. اینها نشون میدن که مشکلی نداری. ولی یک احتمال خیلی کم اینه که یه سکتههای گذرا کرده باشی و خودشون رد شده باشن که بهش میگیم TIA. بهتره هم اکوی قلبی بشی، هم رگهای گردنت رو اکوی داپلر بکنم، هم این که یه سری آزمایشهای انعقادی برات درخواست بدم که انجام بدی.
- دستتون درد نکنه دکتر. زحمت میکشید.
یک هفته بعد:
- خب پدرجان ما از سر تا پای شما رو بررسی کردیم، هیچ چیز مشکوکی پیدا نکردیم. قلبت مثل ساعت سوییسی میزنه. رگهای گردنت کاملن بازن و مشکل انعقادی نداری. بهتره تحت نظر همکار روانپزشک باشی.
متخصص روانپزشک با دقت پروندهی بیمار را مطالعه میکند و وقتی خیالش راحت میشود که توسط نورولوژیست بررسی کامل شده و علت ارگانیک (جسمی) مطرح نیست برای او درمان دارویی شروع میکند و میگوید یک ماه بعد دوباره مراجعه کند. ادامه در پست بعدی:
@hafezbajoghli