ولی بیش از هر گروه دیگری از نقاشها بیزارم. البته تا حدی به آن علت که نقاشی رشتهای است که من بهتر از رشتههای دیگر از آن سر در میآورم و معلوم است که برای ما بسیار موجهتر است که از چیزهایی که به آنها آشنایی کامل داریم بیزار باشیم. ولی دلیل دیگری هم هست: منتقدان! اینها بلایی هستند که من هیچ وقت نشناختمشان. اگر من جراح بودم و آدمی که هیچ وقت چاقوی جراحی به دست نگرفته، دکتر نبوده و هرگز برای پنجهی شکستهی یک گربه آتل نگذاشته است میخواست به من یادآوری کند که در جراحیام کجا به خطا رفتهام مردم چی فکر میکردند؟ در مورد نقاشی هم همین طور است. آنچه حیرت آور است اینکه مردم نمیفهمند که در نقاشی هم وضع همین طور است و گرچه به خودنمایی مردی که از جراح انتقاد میکند، میخندند با احترام تهوع آور به شیادهایی گوش میدهند که درباره هنر اظهار نظر میکنند. شاید برای گوش دادن به آوای منتقدی که زمانی نقاشی میکرده هرچند نقاشیای تنک مایه، بتوان عذری تراشید. ولی این هم بی معنی و مهمل است؛ زیرا یک نقاش کم مایه چه رهنمودی میتواند به نقاشی چیره دست بدهد؟
(تونل، ارنستو ساباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: قسمت اول انتقادش که به خود نقاشی بود خیلی خوب بود. آدم تو هر حرفهای که باشه پدرسوختگیها و تکنیکهای پیچوندن و دور زدن و اغراق و عوامفریبی را در اون کار یاد میگیره و نسبت به شارلاتانبازیها و ادا اطوارها و شوآفهای حرفهای که خودش و هیچکس دیگری از اونها مبرا نیست، آگاه میشه. برای همینه که همکارها منفورترین آدمهای دنیا هستن. البته بعد از همسایهها. کشف من اینه که منفورتر از همسایه، مخصوصن همسایهی طبقه بالایی در دنیا وجود نداره. رتبهی بعدی منفوریت میرسه به همکارها. برای تمام همکاران دنیا در تمام حرفهها طول عمر با عزت و توأم با سلامتی آرزومندم.
پ.ن۲: قسمت دوم تحلیلش خیلی خوب بود. منتقدان هنری هم آدمهای جالبین. خب بالاخره این هم یه شغلیه برای خودش. بعضیها باید منتقد هنری باشن دیگه. خود هنرمندها که دانش تئوری و اشراف به مکاتب مختلف رو ندارن. از طرف دیگه حوصله و وقت این رودهدرازیهای هنری را هم ندارن. خب طبیعیه که یه سری میان وارد چنین شغلی میشن. این از اون شغلهاییه که توی روزنامه آگهی نداره. من یادم نمیاد تا حالا آگهی استخدام برای منتقد هنری جایی دیده باشم. بعضی شغلها هستن که به درجاتی از خودباحال پنداری و خودخفنپنداری نیاز دارن. فرض کنید این آدمهای خودباحالپندار وجود نداشتن و طبیعتن هیچ مجلهی معتبر هنری هم وجود نداشت که به تحلیل آثار هنری بپردازه. در نتیجه چیزی به اسم رتبهبندی هنرمندان وجود نداشت. هنرمندها برای برجستهشدن و دیدهشدن نیاز دارن بردهی همین منتقدان بیمایه و بچهپررو بشن. یعنی اونچیزی که به آثار هنری اعتبار میده و اونها رو وارد مافیای هنر میکنه همین منتقدان هستن. دنیا همین قدر مسخرهبازی و قاتی پاتیه. شما با این لنز هر حرفه و تخصص دیگهای رو ببینی همین داستانه. کلن که دنیای چیپی داریم. دنیا مال آدم حسابیها نیست. آدمهای چیپ و وزه منابع دنیا رو تصاحب میکنن. حق هم دارن. دنیا مال خودشونه.
@hafezbajoghli
(تونل، ارنستو ساباتو، مصطفی مفیدی)
پ.ن: قسمت اول انتقادش که به خود نقاشی بود خیلی خوب بود. آدم تو هر حرفهای که باشه پدرسوختگیها و تکنیکهای پیچوندن و دور زدن و اغراق و عوامفریبی را در اون کار یاد میگیره و نسبت به شارلاتانبازیها و ادا اطوارها و شوآفهای حرفهای که خودش و هیچکس دیگری از اونها مبرا نیست، آگاه میشه. برای همینه که همکارها منفورترین آدمهای دنیا هستن. البته بعد از همسایهها. کشف من اینه که منفورتر از همسایه، مخصوصن همسایهی طبقه بالایی در دنیا وجود نداره. رتبهی بعدی منفوریت میرسه به همکارها. برای تمام همکاران دنیا در تمام حرفهها طول عمر با عزت و توأم با سلامتی آرزومندم.
پ.ن۲: قسمت دوم تحلیلش خیلی خوب بود. منتقدان هنری هم آدمهای جالبین. خب بالاخره این هم یه شغلیه برای خودش. بعضیها باید منتقد هنری باشن دیگه. خود هنرمندها که دانش تئوری و اشراف به مکاتب مختلف رو ندارن. از طرف دیگه حوصله و وقت این رودهدرازیهای هنری را هم ندارن. خب طبیعیه که یه سری میان وارد چنین شغلی میشن. این از اون شغلهاییه که توی روزنامه آگهی نداره. من یادم نمیاد تا حالا آگهی استخدام برای منتقد هنری جایی دیده باشم. بعضی شغلها هستن که به درجاتی از خودباحال پنداری و خودخفنپنداری نیاز دارن. فرض کنید این آدمهای خودباحالپندار وجود نداشتن و طبیعتن هیچ مجلهی معتبر هنری هم وجود نداشت که به تحلیل آثار هنری بپردازه. در نتیجه چیزی به اسم رتبهبندی هنرمندان وجود نداشت. هنرمندها برای برجستهشدن و دیدهشدن نیاز دارن بردهی همین منتقدان بیمایه و بچهپررو بشن. یعنی اونچیزی که به آثار هنری اعتبار میده و اونها رو وارد مافیای هنر میکنه همین منتقدان هستن. دنیا همین قدر مسخرهبازی و قاتی پاتیه. شما با این لنز هر حرفه و تخصص دیگهای رو ببینی همین داستانه. کلن که دنیای چیپی داریم. دنیا مال آدم حسابیها نیست. آدمهای چیپ و وزه منابع دنیا رو تصاحب میکنن. حق هم دارن. دنیا مال خودشونه.
@hafezbajoghli