#پارت۲۳۴
اما نمیرم و فرار نمی کنم ....
می مونم تا بهت ثابت کنم...
ترسو نیستم پاپس نمی کشم اما بدون تو هم تاوان می دي ...
شاید بدتر از من...اون روز دور نیست.
"پویان"
چند روزي رو باید می رفتم شیراز . یکی از پروژه هاي توي دستم اونجا بود...
باید شخصا از پیشرفت کار
مطمئن میشدم...
واین بهترین زمان بود تا از اینجا و از این دختر دور باشم..
دور شدنم بهم کمک میکرد تمام اتفاقات چند روز گذشته رو
فراموش کنم. مثل تمامی اتفاقات دیگه ي زندگیم.
از رفتنم فقط محسن و امید خبر داشتن.
اما نمیرم و فرار نمی کنم ....
می مونم تا بهت ثابت کنم...
ترسو نیستم پاپس نمی کشم اما بدون تو هم تاوان می دي ...
شاید بدتر از من...اون روز دور نیست.
"پویان"
چند روزي رو باید می رفتم شیراز . یکی از پروژه هاي توي دستم اونجا بود...
باید شخصا از پیشرفت کار
مطمئن میشدم...
واین بهترین زمان بود تا از اینجا و از این دختر دور باشم..
دور شدنم بهم کمک میکرد تمام اتفاقات چند روز گذشته رو
فراموش کنم. مثل تمامی اتفاقات دیگه ي زندگیم.
از رفتنم فقط محسن و امید خبر داشتن.