بیشتر دوست داشتم
امکان نفس کشیدن بود
تا نرگسی ببویم
در میان بوستان
یا به ردِ عطری بدیع
ره بپویم در خیابان
هیچ کدام میسر نشد که هیچ ...
تا میشد گرفتگی صدا شد نصیب
و تیرگی آسمان
بیشتر میخواستم
گلابتونِ آفتاب عصر را
به تماشا بنشینم
یا سپیدی تمامِ بدر را
نشد که نشد
شد غباری ناقابل
در مقابل
و دودی بیمقدار
در سیگار ...
✍🏻 رضا روشنایی
@CafeZhaw ☕️
امکان نفس کشیدن بود
تا نرگسی ببویم
در میان بوستان
یا به ردِ عطری بدیع
ره بپویم در خیابان
هیچ کدام میسر نشد که هیچ ...
تا میشد گرفتگی صدا شد نصیب
و تیرگی آسمان
بیشتر میخواستم
گلابتونِ آفتاب عصر را
به تماشا بنشینم
یا سپیدی تمامِ بدر را
نشد که نشد
شد غباری ناقابل
در مقابل
و دودی بیمقدار
در سیگار ...
✍🏻 رضا روشنایی
@CafeZhaw ☕️