☑🖋🎧
✔خوانش قصیدهی #برهوت
گرفته دامن دل را هراس مرگ امید
امید مرگ غزل با ترانههای سپید
رسیده شب به سکوت و رسیده تب به جنون
جنون روح و روانای اسیر آتش و خون
در این سیاهیِ دیوانهوارِ روی غرور
غرورِ شعر نشسته به قتلعامِ سرور
شبم بهانهی غم باد و غم بهانهی شب
شبِ بهانهی غمهای عاشقانهی شب
من و خیالِ غزالای عزیز و خوشخطوخال
و خالِ ناب سیاهای و اشتیاقِ محال
بگو چگونه من از شوق، جان بدر ببرم؟
که سربهشانهی مهر و خیالِاوبهبرم؟
غریب و گیج و به زانو، روانِ دربدرم
رمیدهمرکبِ زخمی و خوردهخونجگرم
شبی که مستیِ اندیشهام غزل میبافت
و بافههای مرا آتشِ غزل میتافت
لبام بهانه گرفت از دوتارِ گیسویاش
و چشم سادهام از آن کمان ابرویاش
هزار و یک شبوروز از قرار، بیمارم
و مارِ غصه گرفته به نیش، افکارم
کنار عابر کوری نشستهام به سکوت
شبیهِ تشنهگلویی میان یک برهوت
چه حال تیرهوتاری چه حس غمگینای
چه شاعرانه شبی و تبِ دروغینای
سعر، صدا و ادیت: عیسی اسدی میم
۲۷ آذر ۱۴۰۳
ادیت: ۲۹ بهمن ۱۴۰۳
Music: After Rain
®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎
✔خوانش قصیدهی #برهوت
گرفته دامن دل را هراس مرگ امید
امید مرگ غزل با ترانههای سپید
رسیده شب به سکوت و رسیده تب به جنون
جنون روح و روانای اسیر آتش و خون
در این سیاهیِ دیوانهوارِ روی غرور
غرورِ شعر نشسته به قتلعامِ سرور
شبم بهانهی غم باد و غم بهانهی شب
شبِ بهانهی غمهای عاشقانهی شب
من و خیالِ غزالای عزیز و خوشخطوخال
و خالِ ناب سیاهای و اشتیاقِ محال
بگو چگونه من از شوق، جان بدر ببرم؟
که سربهشانهی مهر و خیالِاوبهبرم؟
غریب و گیج و به زانو، روانِ دربدرم
رمیدهمرکبِ زخمی و خوردهخونجگرم
شبی که مستیِ اندیشهام غزل میبافت
و بافههای مرا آتشِ غزل میتافت
لبام بهانه گرفت از دوتارِ گیسویاش
و چشم سادهام از آن کمان ابرویاش
هزار و یک شبوروز از قرار، بیمارم
و مارِ غصه گرفته به نیش، افکارم
کنار عابر کوری نشستهام به سکوت
شبیهِ تشنهگلویی میان یک برهوت
چه حال تیرهوتاری چه حس غمگینای
چه شاعرانه شبی و تبِ دروغینای
سعر، صدا و ادیت: عیسی اسدی میم
۲۷ آذر ۱۴۰۳
ادیت: ۲۹ بهمن ۱۴۰۳
Music: After Rain
®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎