عزیزم !
من اگر شتابزده و عجول شعر بگویم
مسیرهای اصلی را گم میکنم چون غوطه میخورم در واژهها. برای از شما نوشتن
نمیشود یکی به نعل زد ، یکی به میخ.
دانیل استیل اگر از لای کلمات بیوزن رمان پژواک را مینوشت و از موج احساس آبکی برای جلب خواننده میگذشت که نمیشد دانیل، میشد سوزنبان قطاری که از وسطِ جنگلِ واژههای شلخته از نقطه A به نقطه B میرساند.
عزیزم!
من همه حواسام به حرکت شتابزه این قلب نافرمان است، همین مرا از سیاست
دروغ برای پیشرفت باز میدارد. قلبام
همه حواساش به عشق شماست و حقیقتتپندهاش برای شما.
عزیزم اصلا فکر کنم هگل و نیچه فلسفه و منطق را برای دور کردن من و شما، به آن بار دانش دادهاند که امروز روزی ما با آنگل یا پوچ بازی کنیم و من از عشق مطلق به شما اجتناب کنم. اما مگر من میتوانم حقیقت شما که بالای قلبم تکیه زدهاید با صُوَرِ باطل ببینم در حالیکه دست خودم و احساسام پیش شما رو شده است؟ نه نمیشود .
عزیزم ! من بدون هیچ استدلالی دوستتان دارم و منطق فقط به درد پُز دادن کتابخانه پُر از جلد میخورد.
#فرح_آریا
My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME
https://t.me/andaki_az_man