CHAAVOUSH


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Искусство


... نظر به اینکه
به گفته‌های دولت
ایمان نداریم
زین پس مصممیم
رهبری را خود در دست گیریم
و دنیای بهتری سازیم.
نظر به اینکه
تنها زبان توپ را آشنا هستید
و به زبان دیگری تکلم نمی‌کنید
ناچار خواهیم بود
لوله‌های توپ را
به طرف شما برگردانیم...
قطعنامه
#برشت

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Искусство
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: اندکی از من... A little bit of me
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
ریشه‌ی هر زن
تاریخ دارد
گاه شکوفا میشود در گل نیلوفری
گاه بهارِ گلِ پامچال‌ میشود
بر سرمای خاکِ خمیده
حضور کهربابی‌اش مِهر می‌شود
می‌لغزد بر پیشانی باد
تا توفان از درخت بچیند.

تاریخ
آواز دارد
از حنجره نیلوفری زن
از شاه شاهان
تا سقوط انسانیت امروز
که سعی در کم‌صدایی-بی‌صدایی‌اش دارند
خودش را پنهان کند در پستو
میان اشیاء یادگاری
میان جلبک‌های پیر خاطره
اما
آن زن
که خاموش است
که خاموشش می‌کنند
که پنهانش می‌کنند
هزار پرنده در گلو
تَصعیدِ اعتراض است
در تلفظِ تقارنِ آزادی‌اش

#فرح‌_آریا
#آوا_فریماه

#روز_جهانی_زن_۸_مارچ



My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man,


Репост из: تریبون شاعران ایران امروز-IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE
☑👱‍♀


🪡روز جهانی زنان مبارک باد.
هشتم مارس، روز جهانی زنان است. شایسته و بجا ست که نه‌تنها در این روز، بلکه در تمامی ایام با درک هرچه بیشتر دیدگاه‌ها، عواطف و احساسات زنان در کنارشان باشیم.

شریل سندبرگ
مدیر فناوری، نیکوکار و نویسنده:
«ما به زنان در همه‌ی سطوح از جمله در سطوح بالا نیاز داریم تا پویایی را متحول کنند، گفتگوها را تغییرشکل دهند، تا مطمئن شوند که صدای زنان شنیده می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد نه اینکه نادیده گرفته شود.»



@WhispersOutOfNowhere
🫎


☑🖋🎧


✔ خوانش غزلِ #پریشانه


هم‌رقصِ آتش‌ایم و بغضِ‌مگوها شکسته‌ایم
زنجیر از دو پای لنگِ غزل‌ها گسسته‌ایم

خوش باد حال تو که تو بی‌ما خوشی و ما
زخمیِ هرشب‌ایم و مست و پریشان نشسته‌ایم

اندوه، سایه‌ای و خواب‌و‌ترک‌خورده قامت‌ام
از هرچه داستانِ مهرووفاپیشه خسته‌ایم

تقدیر می‌کشید دستِ مرا و به‌حقه باز
شالِ کمر به قندِ خدمتِ رندان نبسته‌ایم

گفتی تو و خیالِ رویتِ ماه و چه‌قصه‌ها!
از بند ماه‌رویِ خفته در آیینه رسته‌ایم

خوش باد روز و شامِ پری‌زاد و بیش باد
دستی که خاضعانه از طلب یار شسته‌ایم

🪡 شعر، صدا و تدوین: عیسی اسدی میم
۱۷ اسفند ۱۴۰۳
Music: You must return/ Argishty


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


Репост из: Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی)
☑🖋


✔ غزلِ
#پریشانه


هم‌رقصِ آتش‌ایم و بغضِ‌مگوها شکسته‌ایم
زنجیر از دو پای لنگِ غزل‌ها گسسته‌ایم

خوش باد حال تو که تو بی‌ما خوشی و ما
زخمیِ هرشب‌ایم و مست و پریشان نشسته‌ایم

اندوه، سایه‌ای و خواب‌و‌ترک‌خورده قامت‌ام
از هرچه داستانِ مهرووفاپیشه خسته‌ایم

تقدیر می‌کشید دستِ مرا و به‌حقه باز
شالِ کمر به قندِ خدمتِ رندان نبسته‌ایم

گفتی تو و خیالِ رویتِ ماه و چه‌قصه‌ها!
از بند ماه‌رویِ خفته در آیینه رسته‌ایم

خوش باد روز و شامِ پری‌زاد و بیش باد
دستی که خاضعانه از طلب یار شسته‌ایم


🖋 عیسی اسدی میم
۱۷ اسفند ۱۴۰۳


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


Репост из: اندکی از من... A little bit of me
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
من فقط به یک کلاغ گفتم:
بغض تنهایی مثل استخوان گیر می‌کند در گلو.
فردا چهل کلاغ از درخت روبرو پَر زدند
  یک نفس مرا عاشقی بی‌قرار قار زدند.

#فرح‌_آریا


اتودهای مانیفیستِ کلمات
Etudes manifest of words

https://t.me/andaki_az_man


Репост из: Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی)
☑🖋


شهر هرت


می‌خواستم بنویسم وقت اون رسیده که بنشینیم و درست‌درمان فکر کنیم راجع به این مسأله که... ولی دیدم واقعاً انگار وقتش گذشته، خرابی بیش از این حرفها ست و اوضاع قمر در عقرب این جامعه و این اقتصاد، راه رو بر هرچه تأمل و بازاندیشی بسته؛ واقعاً چه اتفاقی افتاده که در زمونه‌ی نامرادی که دست بسیاری از خانواده‌ها و افراد کارگری حتی برای یکبار در سال به گوشت قرمز و شیر و میوه نمی‌رسه، هتل‌ها و رستوران‌ها تغییر کاربری دادن و تبدیل شدن به محل وعده‌های عاشقانه‌ی زن یا مردی که پنهانی و برنامه‌ریزی شده دور از چشم و احساس همسر و بچه‌ها مشغول دلبری و دلدادگی هستن! در زمونه‌ای که برخی از مردم درگیر معظلی به نام اجاره‌بها هستن [که نابخردانه و خودخواهانه توسط مالکین بدخو یا آژانس‌های کژرو تعیین می‌شه] عده‌ای نمی‌دونن پول بی‌زبون و بادآورده رو چطور خرج کنن و بجای بهره‌وری باکیفیت و سودمند از حساب بانکی، اوقات شریف رو در اتاق‌ها و چاردیواری‌های وعده‌گاه به‌اصطلاح عاشقانه سپری می‌کنن. این درست که هرکس، به‌تمامی مسئول زندگی خودش هست اما زمانی که همسر و فرزند اون شخص و یا حتی خود اون شخصیت، در اجتماع، مدرسه، دانشگاه، شرکت یا اداره مشغول گذران زندگی ست و درگیر چنان مسائل و چنان دیدکاهی، این ازهم‌گسیختگی خانوادگی دقیقاً تاثیر خودش رو بر اجتماع و اطرافیان تحمیل می‌کنه و دیگه راهی برای فرار از مسئولیت باقی نمی‌گذاره. از طرفی در روزگاری که جوان‌های ما با دست خالی سینه سپر کردن و گلوله‌ی مشقی یا جنگی خوردن و یا از دست رفتن چطور هستن آدمایی که جز به منافع کوتاه‌مدت، شخصی و لذات آدمی دمدمی‌مزاج فکر نمی‌کنن و این پول بی‌ارزش رو که روزبه‌روز از ارزشش کاسته می‌شه فدای چند دقیقه هم‌خوابگی و لذت‌های پوچ می‌کنن؟
در چنین اوضاع و احوالی عجیب نیست بپرسیم پس چرا اوضاع تغییر نمی‌کنه! چرا هنوز که هنوزه اندر خم یک کوچه‌ایم و هرچه بیشتر می‌گذره بیشتر به اعماق باتلاق فرو می‌ریم! واقعیت اینه که ما ملت، بی‌رحم شدیم؛ عامل اصلی هرچه می‌خواد باشه اما ما مسئول رفتار و اندیشه‌های خودمون هستیم و اگر در این احوال نامساعد ریشه‌ی همدیگه‌رو زدیم و قطع کردیم به‌هیچ‌عنوان نمی‌شه تقصیر رو گردن سیستمی فاسد و بی‌لیاقت انداخت، چرا که اگه سیستم به فکر ما نیست این ما هستیم که باید هوای هم رو داشته باشیم اما متاسفانه و بدبختانه تاریخ این مملکت همیشه‌ی ایام متاثر از انسان‌های خودخواه و نابخرد بوده و جمع کردن بساط جهل اونها قرن‌ها زمان رو به هدر داده.
در یک جمله: از ما ست که بر ما ست.


🖋 عیسی اسدی میم
۱۷ اسفند ۱۴۰۳


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


☑🖋🎧


✔ خوانش سه شعر از:
#واهه_آرمن شاعر ایرانی- ارمنی


شعر دوم:

دیروز در خیابان
زنی که چشمان‌اش
هیچ شباهتی به چشمان تو نداشت
لبخند زد به من
آهسته نزدیک شد
و با صدایی که
هیچ شباهتی به صدای تو نداشت
صمیمانه پرسید:
ما یک دیگر را کجا دیده‌ایم؟
در آن قصه‌ی ناتمام نبود؟

نمی‌دانم
چرا آن زن
ناگهان تو را به یادم آورد
و گفتم:
چرا
در آن قصه بود

🪡 خوانش و ادیت: #عیسی_اسدی میم
اسفند ۱۴۰۳
Music: Cindrella/ ALEXEY ARKHIPOVSKIY


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


Репост из: اندکی از من... A little bit of me
ماری‌جوانا در بساط ندارم
اهل دود نیستم
پس حواس‌ام خمار نیست.
با وافور هم فلوت نزَدم
به سما بروم،
حواس‌ام چسبیده به شعری‌ست
که لفظ قلم‌ات تغییر کرده
به چیزی که اتفاقی اتفاق نیفتاده.
فقط بگو
بگو
بگو به کشاله‌ی ران کدام زن دهان می‌گذاری
که با من بیگانه شدی
و قلم‌ات ماغ می‌کشد
تا در انحنای کمرش پهلو بگیرد؟

#فرح‌‌_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man


#حافظ_غزل_۷۸


دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت
بشکست عهد،  وَز غم ِ ما هیچ غم نداشت

یا رب! مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم
افکند و کُشت و عزت ِ صیدِ حرم نداشت


🎙 #مهرآوا
🎶 #فردین_خلعتبری (پروانه‌ای در باد)


@haaafeeez


Репост из: 🍃کانال تبادل مهر ایرانیان🍃
🚩 گروه تبادل مهر تقدیم می‌کند


🌸اندکی از من
https://t.me/andaki_az_man

🌺ایران همراه روایتی از تاریخ
https://t.me/IWanoH

🌸حماسه ملی ایرانیان
https://t.me/shahnamehtoos

🌺کافه آرامش
https://t.me/+9X57vikioVxiMGI0

🌸گلواژه، چکامه‌های پارسی فرهود ربیعی و فرسته‌های ناب
https://t.me/golvajeArt

🌺من تو را نخوانده می‌دانم، کانال دژم
https://t.me/dozham9

🌸پالایش زبان پارسی
https://t.me/parsiBan2

🌺موسیقی ملل
https://t.me/melal_mosighi

🌸کانال شگفت انگیز
https://t.me/ajayeb1162

🌺آوا موزیک
https://t.me/son5257

🌸کانال فندوقی
http://t.me/adi1393

🌺زیباترین اشعار کوتاه
https://t.me/aftabmahtabi

🌸کنوز l هدیه بیات
https://t.me/BaYaT2004

🌺کانال نسیــــــان
https://t.me/nesian_ajm

🌸شور عاشقی
https://t.me/wcbmm

🌺کانال شعر نـــــــوای دل
https://t.me/navayDellll

🌸 نگاه بهار
https://t.me/negahebahar

🌺تازه‌های نشر (حامی نوقلمان)
http://t.me/tazehayenashr

🌸مولانا شمس تبریزی
https://t.me/molana23

🌺 گلچین متن و اشعار
https://t.me/Abbaskazemi1353

🌸نگاریـــــــــن
https://t.me/negarin_chanel

🌺مجله هنری، اجتماعی زوم‌آی
https://t.me/Zoomeye

🌸آوای شب - دانلود خاطــــره
https://t.me/AVAYESHAB2024

🌺مهــــــرگان پویا
https://t.me/mehreganepooya

🌸رمان‌های راوی قصه‌گو
https://t.me/ntalebiidastan1028

🌺روان‌درمانی زن و مرد به زبان ساده
https://t.me/zahramesbahi

🌸آلکـــــونوست
https://t.me/Alkonosttt

🌺رادیو ساوا
https://t.me/sedaysava

🌸کانال موسیقی بیکران
https://t.me/Bundlessmusic

🌺کانال آهنگهای شاهرخ
https://t.me/ShahrokhSong

🌸با کروکی کادوس حس کلمات را شانه بزن
https://t.me/Kadus_literary_channel

🌺چـــــااووش
https://t.me/CHAAVOUSH

🌸شعر به زبان دنیا
https://t.me/Poetry_in_the_language

🌺جانای، ادبیات فاخر ایران و جهان
https://t.me/Gaanay


این لیست را می‌توانید یک‌جا در قالب یک فولدر داشته باشید. کافیست بر روی لینک زیر👇 کلیک و آن را در تلگرام خود ذخیره کنید.

https://t.me/addlist/mMZYLCONmJNiMGQ0

ارتباط با ادمین


☑🖋🎧


✔ خوانش غزلِ #خواب_شاپرکان


شبی به شانه سری عاشقانه رویایی ست
در این سکوت حزین، یک ترانه رویایی ست

دریغ از آن کلماتی که می‌روند از دست
شنیدن سخن‌ات بی‌بهانه رویایی ست

تو نیستی که ببینی دلم چه پر درد ست
که بی تو نیمه‌قرارِ شبانه رویایی ست

من و تمامِ حوادث به یکطرف، آری
تو و خیالِ دو چشمت کمانه رویایی ست

شبیهِ قاصدکی تو که می‌رود بر باد
هجومِ خاطره‌ات ظالمانه رویایی ست

مرا به خوابِ تو ای نورِ چشم راهی نیست
که خوابِ شاپرکان شادمانه رویایی ست



شعر، صدا و ادیت: عیسی اسدی میم
از کتاب: 'در خاطرات واژه‌ها' ۱۴۰۰
Music: Kiss Me/ Veysanloo, Jaahed


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


Репост из: Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی)
☑🖋


غزلِ #خواب_شاپرکان


شبی به شانه سری عاشقانه رویایی ست
در این سکوت حزین، یک ترانه رویایی ست

دریغ از آن کلماتی که می‌روند از دست
شنیدن سخن‌ات بی‌بهانه رویایی ست

تو نیستی که ببینی دلم چه پر درد ست
که بی تو نیمه‌قرارِ شبانه رویایی ست

من و تمامِ حوادث به یکطرف، آری
تو و خیالِ دو چشمت کمانه رویایی ست

شبیهِ قاصدکی تو که می‌رود بر باد
هجومِ خاطره‌ات ظالمانه رویایی ست

مرا به خوابِ تو ای نورِ چشم راهی نیست
که خوابِ شاپرکان شادمانه رویایی ست



🖋 عیسی اسدی میم
از کتاب: 'در خاطرات واژه‌ها' ۱۴۰۰


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


Репост из: 💕 نوای دل 💕
برای حجمِ آغوشت تمام عمر می جنگم...

#مریم_قهرمانلو

@Navay_Deli


Репост из: دل نوشته های احمد کمایی
قرار بود
تو ربنای من شوی...




#احمد_کمائی
🎙آسمان


☑🖋🎧


✔ خوانش غزل ۱۳۷ اثر:
#حزین_لاهیجی
(گنجور)


ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را
روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن‌کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد

آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یارب حلال بادا
صیدی که از کمندت،چ آزاد رفته باشد

پرشور از حزین است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد

صدا و ادیت: #عیسی_اسدی #میم
اسفند ۱۴۰۳
Music: Wind Dance/ Sohraab PoorNaazeri


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


Репост из: اندکی از من... A little bit of me
داستان کوتاه

ولنتاین

ولنتاین اومد و رفت، اما داغش به دل‌ام موند. وقتی شروع می‌کنم قصه‌ای خاطره‌ای چیزی بنویسم از گفته‌ی شخصی یا دیدن صحنه‌ای یک مرتبه لامپ‌مهتابی مغزم روشن میشه.
روز ولنتاین کاملا سیستم برق منطقه‌ی فکرم فیوز پرونده بود. خوب وقتی نه عشقی هست نه از دوست‌پسری حتا از دوست‌پسرای سابق خبری نیست میشه انتظار هدیه داشت؟
تمام مغازه‌های پاساژها پر از فنجون با عکس برگردون قلب و داخلش پر از شکلات قلب بود یا خرس عروسکی که روی بالش تو دستش نوشته شده دوستت دارم.
داخل مرکز خرید بی‌اختیار دنبال چیزی میگشتم که نمیدونستم چی هست، دنبال شخصی میگشتم که نمیدونستم کی هست که حتا یک بسته آدامس کادو بده. یک مرتبه فریاد مردی را از پشت سرم شنیدم. میگفت:
ول کن این قرتی‌بازیارو. این چه میدونم چی‌چی دِی مال بچه سوسولاس. من اگر تورو دوست نداشتم اصلا نمیگرفتمت.
برگشتم آقاهه‌رو ببینم که داشت کلمات قرتی، ولنتاین و نمی‌گرفتمت رامی‌کوبید تو صورت زن که صدای جیغ‌جیغوی زن پخش شد تو فضا.
گفت: اولا مادرت منو تو اداره پست دید گفت آدرس خونه‌تونو بده منم دادم سه روز بعد اومدین خواستگاری. یه ازدواج سنتی که تو این ۲۰ سال دریغ از یه هِلِ پوک به من هدیه بدی. نه تولدم، نه سالگرد عروسی و نه عید.
پارسال هم گفتی سپندارمذگان خودمون شرفش میارزه به این قرتی‌بازی‌ها ولی همون روزِ هم یک سنجاق سر هدیه ندادی.
و شروع کرد به گریه در دایره‌ی گوشتی آدمها که منتظر بودن بقیه تاتر مجانی را ببینن.
اما آقاهه بی‌اعتنا به همه هی صفحه تلفن‌ش را بالا پایین می‌کرد و گوشش بدهکار شکایت ولنتاین و سپندارمذگان نبود.
منم ناامید از جواب مرد سرم را انداختم پایین و همینطور که میرفتم، نخ افکارم که با سروصدای زوج نیمه‌خوشبخت پاره شده بود گره بزنم، دیدم هوای این روز مبارک در مرکز خرید، هوای چندنفره بود. مرغ ناامیدی داشت قدقد می‌کرد برگردم خونه اما اون روی ولنتاینی من اومده بود بالا، ناچار خودم‌رو رسوندم به قسمت دیگه‌ی مرکز خرید. این قسمت، تقریبا هوا دونفره بود و البته چند جا من سه‌نفره هم دیدم.
این دفعه با حس عاشقی به ویترین مغازه‌ها نگاه می‌کردم که منِ درونم با سماجت هول‌ام داد تو یک مغازه‌ی عطر فروشی. قدم دوم رو برنداشته نوک دماغ‌ام مثل دماغ جِنیِ جادوگر تکون خورد و چهارتا عطسه پشت سرهم اَچی‌اَچی‌ ریخت رونمونه عطر‌های دم در. محل نذاشتم. یعنی من درونی سرتق‌تر از این حرفا بود. ماسک همیشه حاضرم را از کیف‌ام گذاشتم رو دماغ‌ام و عطر بدون آلرژی خودم‌رو خانم فروشنده، بسته‌بندی ولنتاینی کرد داد دست‌ام.
از منِ درونم دلخور که وادارم کرده بود به خودم  هدیه بدم زدم از مغازه بیرون.
هوا برای من یه نفره هم نبود. اصلا هوایی نبود که نفس بکشم.
یکی از پشت سرم گفت ولنتاین مبارک، نیم زرع، ایستاده پریدم بالا و با خوشحالی که بالاخره یکی تو دنیا حواسش به من هست (البته در اون لحظات که ناامیدی از سروکول‌ام بالا میرفت ) ذوق‌زده برگشتم. خانمی از همکاران بود که ۳ سال پیش بازنشست شده بود و همیشه میگفت، تو شبیه دختر راه دور من هستی، خیلی دوست دارم. با چشمایی که می‌خندید اومد جلو بغل‌ام کرد و دوباره گفت عزیزم ولنتاین مبارک.
یک حس قروقاطی داشتم. خوشحالی، بغض، گریه، خنده. یادم اومد یکی دو سال پیش از بازنشستگی در چنین روزی با بغض راه میرفت و آه می‌کشید. ازش پرسیده بودم اتفاقی افتاده؟ گفته بود میبینی امروز همه به هم کادو میدن و میگیرن اما من از تنهایی مثل مترسک سر جالیز باید مزرعه‌رو بپام.
اون لحظه ناگهان حس ژاندارک بِهِم دست داد که برای حفظ غرور زنی تنها خودش را باید به آتش بیندازد.
بغلش کردم و بوسیدمش و دروغ‌هایی که ریسه شده بود تو مغزم تندتند تحویلش میدادم.
گفتم: عجب تصادفی! دوسه روزه که شما مرتب میایید تو فکرم. امروز
یه‌هو دلم خواست بیام اینجا و حالا شانس دیدن شما نصیب‌ام شد.
کیف کوچک کادو را دودستی گرفتم جلوی صورتش و گفتم  Happy valentine's day . شوک شده بود. خوشحال بود ، متعجب بود، چشماش برق میزد. انگار کادوی همه سالهای تنهایی‌ش را میگرفت.
گفتم: من این کادورو به نیت دیدن اولین دوستی که سر راهم ببینم خریدم.  دوباره بوسیدمش و گفتم مبارکت باشه‌. انشاله بازهم ببینمت تو یه همچین روزهای خوبی. با اجازه‌ای گفتم و زدم از مرکز خرید بیرون.
حالا خودم هم خوشحال بودم، هم گریه میکردم و هم میخندیدم، لبمو گاز می‌گرفتم، پلک‌هام از اتفاق ناباور تندتند به هم میخورد. حس کردم هوا، هوای منه. از تو کیفم یک شکلات قهوه درآوردم، زرورقه‌ش رو باز کردم گذاشتم دهنم. طعم اون شکلات‌های قلب ولنتاین و سپندارمذگان رو زبونم پخش شد و چشمای پرخنده‌ زنی را دیدم که مثل من تنها بود.

#فرح_آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man




وه چه بیگانه گذشتی نه کلامی نه سلامی
نه نگاهی به نویدی نه امیدی به پیامی

رفتی آن گونه که نشناختم از فرط لطافت
کاین تویی یا که خیال است، از این هر دو کدامی؟

✍ #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
🎙 #مهرآوا 
🎶 #luca_Stavos (El camino de mallorca)


@mehrrrava


☑🖋🎧


✔ #روح_کلام
#بازنشر


شبها که می‌رود از ابرها فراز
روحِ کلام ِ به دندان گرفته‌ام

شبها که حادثه‌ی خوبِ عشق را
با دستِ شعر، هراسان گرفته‌ام

گاهی خیال می‌کنم ابری مُشَوَشم
یا بارشی خفیف، که پایان گرفته‌ام

رو می‌کنم به باد، که ای پیکِ شبزده
ای جاری از غمی که به دامان گرفته‌ام

آهوی من کجاست در این جنگلِ سیاه
در ردِ چله‌ای که پریشان گرفته‌ام

یا می‌روم به باد در این قصه‌ی غریب
یا می‌روم به خواب که سامان گرفته‌ام

شعر، صدا و ادیت: #عیسی_اسدی #میم
شانزده ژوئن ۲۰۲۱
MUSIC: ISEBELLE_WALTZ/MARIOS STROFALIS


پ.ن: خوانش اشعار توسط شاعر، در اولین قدم مبتنی بر شرح صحیح خواندن واژه‌ها و عبارات است.
نکته: در ادیت از افکت Crystalize جهت شفافیت بیشتر استفاده شده.


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


Репост из: Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی)
☑🖋


✔ پوست بر پلک‌های مهر


پرواز جستجوگر نگاه عاشق بر رگه‌های فرارِ پوست و استخوان انگشتان معشوق، در کلامِ الکن و میرا قابل وصف نیست و شرح این پرواز نیز بر لاله‌های گوش محبوب، ناکار و غیر قابل باور؛ این ساحت عشق است که عاشق را به تسخیر درآورده و عاشق، خود از تقلا و افکار خویش، به‌مراتب ناآگاه است. تنها در آن روایتِ رنگارنگ و بی‌پیرایه که معشوق، خود، عاشق است بر محبوب روحِ خویش، بار دیگر به اعلی‌درجه، معشوق به درک عشق می‌رسد تا آنجا که عشق، خود، بخواهد. این تمنای جان‌کُشِ تنورزا و این شیفته‌گیُ بی‌انتهای روانِ رو به آسمان، تنها به مدد پادشاهِ مقتدر عشق و در نهادِ زخمی عاشق، به درک می‌رسد و معشوق، در کورانِ بادهای پراکنده‌ی آسمان عشق، چیزی نیست جز الهه‌ای لمیده بر تختِ بی‌هوشی و بی‌خویشی تا کجا، چه زمان و در کدام سرزمین، چنگال‌های عقاب تیزچشمِ عشق، بر یال‌های افشان‌اش فرود آید و آسمان، بار دیگر، صحنه‌ی مواجهه‌ی لشکریان مهاجم مهر بر خودشیفته‌گانِ بی‌هوشِ فکر و خِرد باشد.


🖋 عیسی اسدی میم
۱۴ اسفند ۱۴۰۳


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎

Показано 20 последних публикаций.