#آهو_مرشدی
#طلا
#پارت_131


وقتی ولم کرد چشمام باریک شد

چند قدم عقب رفت و انگشت اشارشو سمتم گرفت

_ثابت کردی لیاقت ماهی یه بار دیدن نباتم نداری

ناباور با درد خندیدم

_منظورت چیه؟

وقتی بهم پشت کرد به پاهای لرزونم حرکت دادم از رو تخت پایین رفتم


وقتی بهم پشت کرد لنگون سمتش رفتم دستش گرفتم که با شدت پسم زد

_دستت به من نزن

_یعنی چی؟ یعنی چی لیاقت نبات ندارم

برگشت سمتم و انگشت اشارشو به شقیقه‌م کوبید

دیگه اهمیتی برام نداشت گوشه لبم خون میاد

فقط میخواستم بفهمم چی داره میگه

وحشت داشتم از معنی که پشت حرفش میداد


_یعنی تموم شد! نبات تموم شد!دیگه حق دیدن دخترمو نداری

زنگ خونه دوباره به صدا در اومد اما صداش بیشتر از زنگ ممتدی که گوشام خورد نبود!

سرم گیج رفت و دیگه مهم نبود گوشیم خورد شده

گور بابای گوشی و الیاس!

دیگه مهم نبود گلوم از فشار دست مالک درد میکنه
درد سینه هام..لبای زخمیم مهم نبود

حتی توهینای مالک

سمتش رفتم و دستم روی سرسینه‌ش گذاشتم

_نه نه تو اینکارو نمیکنی

شک نداشتم صورتم مثل گچ سفید شده

حرکاتم دست خودم نبود

جنون بهم دست داد سرم به چپ راست تکون دادم

حتی نمیخواستم تصور کنم نبات دیگه نمیبینم

👻👻👻👻👻👻👻👻👻👻👻👻

نگم از پارت بعدی..  😕
پارت های هیجانی ویپ از دست ندید..

🔣🔠🔠🔠🔣

🐾3 ماه جلوتر از اینجا
🤩بیانی‌باز و بدون‌سانسور
🐾به‌همراه‌وانشات‌مختص‌اعضای‌vip 🔞
🤩پارتگذاری بسیار منظم

🎀هزینه Vip = 5️⃣5️⃣ تومان🎀

🤩6219861965562696
محمدی/بانک‌سامان

فیش همراه با اسم رمان برای لاله بفرستید و بلافاصله لینک ✨ طلا دریافت کنید
🔗@LALE_ADMINN🔗