#آهو_مرشدی
#طلا
#پارت_88
با دستای لرزونم در باز کردم
_میشه نوارم برداری؟اول برم سرویس بعد بریم سرم بزنم
_حتما مادمازل امر دیگهای باشه؟نصف شبی من درگیر خودت کردی
دوست داشتم بگم خودت مجبورم کردی بیایم حالا منت چیو سرم میزاری
کار امشبشم میرفت کنار بقیه کارایی که در حقم کرده بود و قطعا بعد میزدشون تو سرم
بیمیل بازوم گرفت دنبال خودش کشوند
وارد سرویس که شدم سریع نوار گذاشتم بعد از شستم دست و صورتم بیرون رفتم
بعد از ویزیت دکتر وقتی از اتاقش بیرون اومدیم بازوم گرف و سمت صندلیا برد
_همینجا بمون برم سرم بگیرم
_باشه
یه ربعی از رفتن مالک میگذشت که یه دختر صدام زد
_خانوم؟ سرم گرفتی؟
_نه..شوهرم رفت بگیره الان میاد
_بیا بریم سرمت بزنم تا شوهرت بیاد طول میکشه
_خب اینم از این..تکون نخور در نیاد..
مابین توصیههاش مالک وارد اتاق شد
_ممنون جناب،سرم خانومتون زدیم
هر وقت تموم شد صدام کنید
با رفتنش
گفتم
_چقدر طول کشید!
_خیلی شلوغ بود،قحطی سِرُم اومده
#طلا
#پارت_88
با دستای لرزونم در باز کردم
_میشه نوارم برداری؟اول برم سرویس بعد بریم سرم بزنم
_حتما مادمازل امر دیگهای باشه؟نصف شبی من درگیر خودت کردی
دوست داشتم بگم خودت مجبورم کردی بیایم حالا منت چیو سرم میزاری
کار امشبشم میرفت کنار بقیه کارایی که در حقم کرده بود و قطعا بعد میزدشون تو سرم
بیمیل بازوم گرفت دنبال خودش کشوند
وارد سرویس که شدم سریع نوار گذاشتم بعد از شستم دست و صورتم بیرون رفتم
بعد از ویزیت دکتر وقتی از اتاقش بیرون اومدیم بازوم گرف و سمت صندلیا برد
_همینجا بمون برم سرم بگیرم
_باشه
یه ربعی از رفتن مالک میگذشت که یه دختر صدام زد
_خانوم؟ سرم گرفتی؟
_نه..شوهرم رفت بگیره الان میاد
_بیا بریم سرمت بزنم تا شوهرت بیاد طول میکشه
_خب اینم از این..تکون نخور در نیاد..
مابین توصیههاش مالک وارد اتاق شد
_ممنون جناب،سرم خانومتون زدیم
هر وقت تموم شد صدام کنید
با رفتنش
گفتم
_چقدر طول کشید!
_خیلی شلوغ بود،قحطی سِرُم اومده