#آهو_مرشدی
#طلا
#پارت_86
چونهم لرزید
ولی الان وقت گریه نبود پیش آدمی که بویی از احساس نبرده
_من برسون و برو
_برم؟
با این حالت کجا برم؟
رنگت پریده
_میترسم ماشین کثیف کنم
فقط منو برسون
صورتش..چشماش به حدی گذاخته و قرمز شده بود که حرارتش حس میکردم
کولر روشن کرد و سمت خودش زد
این حجم از حرص و عصبانیت بخاطر چی بود؟!
اگه یکم دیگه حرف میزدم اصلا بعید نبود یه مشت نزنه تو صورتم
_میریم درمونگاه
_لازم نیست!!هنوز شروع نشده کامل،اگه حالم بد شد میرم
عصبی پچ زد
_تنها؟
اخم محوی روی صورتم نشست
لحن سؤالش بیشتر مچگیرانه بود
گنگ گفتم
_اره دیگه تنها!مگه من کسیو دارم؟
#طلا
#پارت_86
چونهم لرزید
ولی الان وقت گریه نبود پیش آدمی که بویی از احساس نبرده
_من برسون و برو
_برم؟
با این حالت کجا برم؟
رنگت پریده
_میترسم ماشین کثیف کنم
فقط منو برسون
صورتش..چشماش به حدی گذاخته و قرمز شده بود که حرارتش حس میکردم
کولر روشن کرد و سمت خودش زد
این حجم از حرص و عصبانیت بخاطر چی بود؟!
اگه یکم دیگه حرف میزدم اصلا بعید نبود یه مشت نزنه تو صورتم
_میریم درمونگاه
_لازم نیست!!هنوز شروع نشده کامل،اگه حالم بد شد میرم
عصبی پچ زد
_تنها؟
اخم محوی روی صورتم نشست
لحن سؤالش بیشتر مچگیرانه بود
گنگ گفتم
_اره دیگه تنها!مگه من کسیو دارم؟