#پست633
کاملا لال بودم. و فقط نگاه میکردم و میشنیدم. بی اینکه بفهمم واقعا یعنی چه!
و شوهرِ استاد واحدی سعی میکرد کامل و جامع برایم توضیح دهد تا هیچ نقطهی ابهامی برایم نماند:
-به چشم معامله بهش نگاه کن، چون این یه معامله ست. لطف نمیشه بهش گفت. یه معاملهی دو سر سوده. تو در قبال کاری که برای ما انجام میدی قراره پول بگیری. درواقع حقوق میگیری! حقوقت هم یه مبلغ بالاست و توافقی... که قطعا تو راضی باشی. و خونه ی امنی که با خیال راحت توش زندگی کنی. بعد از اون هم شغل ثابت و حقوق ثابت. که مطمئنا میتونی برای خودت یه زندگی خوب بسازی.
من لب بسته خیره ی دهان مردی بودم که از معامله صحبت میکرد. و او برعکس همسرش، سعی میکرد بدون استرس و خواهش درمورد معامله بگوید:
-واضح تر اینکه بچهی ما نُه ماه توی رحِم تو زندگی میکنه و تو در قبال این نُه ماه به خواسته هایی که داری میرسی. بیشتر از اونم میرسی!
و من چرا انقدر گیج و بد حال بودم؟ چه فکری میکردم؟ حتی نمیدانستم. افکارم به شدت در هم و بر هم بود. و بغض بزرگی زور میزد تا به گلویم راه پیدا کند.
-ازم میخواین... رحِمم رو اجاره بدم؟
استاد واحدی گفت:
-اینطوری نگو رایحه... ما میخوایم...
شوهرش نگذاشت حرف بزند و محکم گفت:
-بله! اصطلاح درستش همینه و پیچیده کردن حرف، عوضش نمیکنه کمند جان!
تقدیم❤️
کاملا لال بودم. و فقط نگاه میکردم و میشنیدم. بی اینکه بفهمم واقعا یعنی چه!
و شوهرِ استاد واحدی سعی میکرد کامل و جامع برایم توضیح دهد تا هیچ نقطهی ابهامی برایم نماند:
-به چشم معامله بهش نگاه کن، چون این یه معامله ست. لطف نمیشه بهش گفت. یه معاملهی دو سر سوده. تو در قبال کاری که برای ما انجام میدی قراره پول بگیری. درواقع حقوق میگیری! حقوقت هم یه مبلغ بالاست و توافقی... که قطعا تو راضی باشی. و خونه ی امنی که با خیال راحت توش زندگی کنی. بعد از اون هم شغل ثابت و حقوق ثابت. که مطمئنا میتونی برای خودت یه زندگی خوب بسازی.
من لب بسته خیره ی دهان مردی بودم که از معامله صحبت میکرد. و او برعکس همسرش، سعی میکرد بدون استرس و خواهش درمورد معامله بگوید:
-واضح تر اینکه بچهی ما نُه ماه توی رحِم تو زندگی میکنه و تو در قبال این نُه ماه به خواسته هایی که داری میرسی. بیشتر از اونم میرسی!
و من چرا انقدر گیج و بد حال بودم؟ چه فکری میکردم؟ حتی نمیدانستم. افکارم به شدت در هم و بر هم بود. و بغض بزرگی زور میزد تا به گلویم راه پیدا کند.
-ازم میخواین... رحِمم رو اجاره بدم؟
استاد واحدی گفت:
-اینطوری نگو رایحه... ما میخوایم...
شوهرش نگذاشت حرف بزند و محکم گفت:
-بله! اصطلاح درستش همینه و پیچیده کردن حرف، عوضش نمیکنه کمند جان!
تقدیم❤️