به نام آفریدگار قلم
نام رمان: پرتقال کال
نویسنده: نسترن اکبریان(n.a25)
ژانر: فلسفی، عاشقانه
خلاصه:
همه چیز به روال پیش میرفت، یک زندگی روتین برایش سنگینی میکرد که طمع، چشمش را گرفت! آن چنان کورِ خواسته هایش شده بود که در این قرعه نداست چگونه ورق هایش را یکی پس از دیگری از دست داد!
حال او مانده بود و تک حاکم بازی در مشتش! آخرین شانس بردِ حریف سیاه پوشش استفاده از تنها ورق دستش بود و شرط این بازی، قمار بر تمامِ جانش تلقی میشد!
مقدمه:
در ابتدایی ترین روز بهار، هنگامی که عطر غنچه های تازه شکفته شده فضا را پر کرده بود، نوشیدن یک فنجان چایِ ساده چه تراژدیِ تکراری را در یاد تلقی میکرد.
آن چنانِ گذر روز خسته کننده میآمد که شاید فکرِ شروع یک بازی شاید برای اندکی حالِ کسل وارش را خوب و عطر روز مردگی را از مشامش میگرفت!
شروع یک قرعه با رقیبی قَدر، ریسک بزرگی بود که او را در حسرت روزمرگی های معکوسش باقی گذاشت...
در این وحله عطرِ گس پرتقال، تنها مُشوقی بود که کیف کور شده او را کوک میکرد.
نام رمان: پرتقال کال
نویسنده: نسترن اکبریان(n.a25)
ژانر: فلسفی، عاشقانه
خلاصه:
همه چیز به روال پیش میرفت، یک زندگی روتین برایش سنگینی میکرد که طمع، چشمش را گرفت! آن چنان کورِ خواسته هایش شده بود که در این قرعه نداست چگونه ورق هایش را یکی پس از دیگری از دست داد!
حال او مانده بود و تک حاکم بازی در مشتش! آخرین شانس بردِ حریف سیاه پوشش استفاده از تنها ورق دستش بود و شرط این بازی، قمار بر تمامِ جانش تلقی میشد!
مقدمه:
در ابتدایی ترین روز بهار، هنگامی که عطر غنچه های تازه شکفته شده فضا را پر کرده بود، نوشیدن یک فنجان چایِ ساده چه تراژدیِ تکراری را در یاد تلقی میکرد.
آن چنانِ گذر روز خسته کننده میآمد که شاید فکرِ شروع یک بازی شاید برای اندکی حالِ کسل وارش را خوب و عطر روز مردگی را از مشامش میگرفت!
شروع یک قرعه با رقیبی قَدر، ریسک بزرگی بود که او را در حسرت روزمرگی های معکوسش باقی گذاشت...
در این وحله عطرِ گس پرتقال، تنها مُشوقی بود که کیف کور شده او را کوک میکرد.