سخن نویسنده:
تموم کردن رمانی مثل مخمور شب برای من واقعاً یه تجربه سخت و خاص بود. انگار چند سال با شخصیتها و داستانش زندگی کردم و حالا که به پایان رسیده، حس میکنم یه بخشی از وجود خودم هم تموم شده.
مخمور شب برای من یه سفر متفاوت توی دنیای نویسندگی بود؛ سفری پر از چالشهای فکری و شخصیتی. با اون همه پیچیدگی و شخصیتهایی که ساخته بودم، رسیدن به یه پایان درست و حسابی برام یه جور غیرممکن به نظر میرسید.
اما هرچی توان داشتم گذاشتم تا این داستان رو تموم کنم. هم برای احترام به شما، مخاطبای عزیزی که با عشق این رمان رو دنبال کردین، و هم برای اینکه خودم بتونم بار سنگین این پایان رو از روی دوشم بردارم. تلاش کردم یه پایان منطقی و تا حدی خوش براش بنویسم.
این آخرین رمان من توی ژانر تراژدی و غمگین بود. تصمیم گرفتم از این به بعد توی نوشتههام حس بهتری رو منتقل کنم و کمتر سراغ داستانهای تلخ و ناراحتکننده برم. دوست دارم تو ژانرهای جنایی و حتی طنز بیشتر فعالیت کنم و تجربههای تازهای خلق کنم.
رمانهای بارش آفتاب، استیصال، تیر و مخمور شب بخشی از مسیر من توی ژانر عاشقانه اجتماعی بودن. ولی از این به بعد یه تغییر بزرگ توی سبک کارهام میبینین.
از تکتک شماهایی که تو این مسیر همراه من بودین ممنونم. بودن شما برام یه دلگرمی بزرگه که باعث میشه با انگیزه بیشتری ادامه بدم.
در آخر، باید بگم پارتهای مخمور شب تا زمان اتمام بازنویسی و ویرایش توی کانال در دسترسه، اما بعد از اون، فقط از طریق خرید فایل میتونین بهش دسترسی داشته باشین.
اگه هنوز پیشنهاد، انتقاد یا سوالی درباره این رمان تو ذهنتون مونده، خوشحال میشم قبل از اینکه بازنویسی تموم بشه، زیر همین پست باهام درمیون بذارین.
بازم ممنون از نگاه و همراهی شما. فعلاً تا شروع رمان جدیدم با اسم پرتقال کال ازتون خداحافظی میکنم. ❤️
#پایان
تموم کردن رمانی مثل مخمور شب برای من واقعاً یه تجربه سخت و خاص بود. انگار چند سال با شخصیتها و داستانش زندگی کردم و حالا که به پایان رسیده، حس میکنم یه بخشی از وجود خودم هم تموم شده.
مخمور شب برای من یه سفر متفاوت توی دنیای نویسندگی بود؛ سفری پر از چالشهای فکری و شخصیتی. با اون همه پیچیدگی و شخصیتهایی که ساخته بودم، رسیدن به یه پایان درست و حسابی برام یه جور غیرممکن به نظر میرسید.
اما هرچی توان داشتم گذاشتم تا این داستان رو تموم کنم. هم برای احترام به شما، مخاطبای عزیزی که با عشق این رمان رو دنبال کردین، و هم برای اینکه خودم بتونم بار سنگین این پایان رو از روی دوشم بردارم. تلاش کردم یه پایان منطقی و تا حدی خوش براش بنویسم.
این آخرین رمان من توی ژانر تراژدی و غمگین بود. تصمیم گرفتم از این به بعد توی نوشتههام حس بهتری رو منتقل کنم و کمتر سراغ داستانهای تلخ و ناراحتکننده برم. دوست دارم تو ژانرهای جنایی و حتی طنز بیشتر فعالیت کنم و تجربههای تازهای خلق کنم.
رمانهای بارش آفتاب، استیصال، تیر و مخمور شب بخشی از مسیر من توی ژانر عاشقانه اجتماعی بودن. ولی از این به بعد یه تغییر بزرگ توی سبک کارهام میبینین.
از تکتک شماهایی که تو این مسیر همراه من بودین ممنونم. بودن شما برام یه دلگرمی بزرگه که باعث میشه با انگیزه بیشتری ادامه بدم.
در آخر، باید بگم پارتهای مخمور شب تا زمان اتمام بازنویسی و ویرایش توی کانال در دسترسه، اما بعد از اون، فقط از طریق خرید فایل میتونین بهش دسترسی داشته باشین.
اگه هنوز پیشنهاد، انتقاد یا سوالی درباره این رمان تو ذهنتون مونده، خوشحال میشم قبل از اینکه بازنویسی تموم بشه، زیر همین پست باهام درمیون بذارین.
بازم ممنون از نگاه و همراهی شما. فعلاً تا شروع رمان جدیدم با اسم پرتقال کال ازتون خداحافظی میکنم. ❤️
#پایان