پارت 23
مائده نفس عمیقی کشید و در جوابم گفت :
-میدونید که نمیشه .
خاله مخالف سفت و سخت این قضیه است .
منم دوست ندارم جو خونه رو سمی کنم بخاطر دل خودم ترجیح میدم پا بذارم رو دلم .
لبخندی روی لبانم جا گرفت .
اشتباه نمیکردم مائده هم نسبت به من بی میل نبود .
-باید بهم فرصت بدی مائده جان من مامان و راضی میکنم باشه خوشگلم؟
مائده در حالی که لپش حسابی گل انداخته بود با دست جلوی صورتش را گرفت و در جوابم گفت :
-نگید اینجوری دیگه آقا حمید رضا .
دلم به تپش افتاد برای اینطور حرف زدنش و ناز خدادادی اش .
-اوف جوجه من ، حمید رضا گاز گازی کنه تو رو آخه که اینقدر فنچی و خوردنی .
مائده معلوم بود حسابی معذب شده و در حال عرق شرم ریختن است که سرش را بلند نمیکند .
من بقدری دختر داف و پلنگ دوروبرم بودند که شخصیت و نجابت مائده برایم ستودنی بود .
دوستش داشتم .
برای اینکه خانم خانه ام شود لحظه شماری میکردم .
مائده نفس عمیقی کشید و در جوابم گفت :
-میدونید که نمیشه .
خاله مخالف سفت و سخت این قضیه است .
منم دوست ندارم جو خونه رو سمی کنم بخاطر دل خودم ترجیح میدم پا بذارم رو دلم .
لبخندی روی لبانم جا گرفت .
اشتباه نمیکردم مائده هم نسبت به من بی میل نبود .
-باید بهم فرصت بدی مائده جان من مامان و راضی میکنم باشه خوشگلم؟
مائده در حالی که لپش حسابی گل انداخته بود با دست جلوی صورتش را گرفت و در جوابم گفت :
-نگید اینجوری دیگه آقا حمید رضا .
دلم به تپش افتاد برای اینطور حرف زدنش و ناز خدادادی اش .
-اوف جوجه من ، حمید رضا گاز گازی کنه تو رو آخه که اینقدر فنچی و خوردنی .
مائده معلوم بود حسابی معذب شده و در حال عرق شرم ریختن است که سرش را بلند نمیکند .
من بقدری دختر داف و پلنگ دوروبرم بودند که شخصیت و نجابت مائده برایم ستودنی بود .
دوستش داشتم .
برای اینکه خانم خانه ام شود لحظه شماری میکردم .