پارت 22
با اتمام حرفم ابروهای مائده کمی بالا پرید و در جوابم گفت :
-نیازی به این کار نبود واقعا تو هم اشتباه نگفتی وقتی دیدم دارید حرف خصوصی میزنید باید فاصله میگرفتم ولی خوب به من هم حق بده آدم ناخواسته وقتی بدونه طرف های صحبت درمورد خودشه کنجکاو میشه بدونه نظر دیگران نسبت بهش چیه هرچند خاله لامصب همیشه جوری برخورد میکنه که دیگه نیازی نیست پشت سر گوش بدیم که ببینیم چی داره میگه.
چشمانم را بستم تا کمی فکر کنم که چطور نظرش را نسبت به مادرم برگردانم .
-ببین دختر خاله اختلاف نظر همه جا هست .
الان شاید مادرم مخالف طرز زندگی و پوشش تو باشه ولی من به شخصه خیلی خیلی هم میپسندم و عاشق متانتت شدم .
این حرفم چنان باعث تعجبش شد که به طرفم برگشت و ناباور اسمم را صدا زد .
-اقا حمیدرضا !!!!
دیگر مخفی کردنش کاری از پیش نمیبرد .
-جان آقا حمید رضا میخوای بگی متوجه نشدی که چقد خرابتم خانم ؟!
مائده چنان دستانش شروع به لرزیدن کرد که در دل قربان و صدقه این همه حجب و حیایش رفتم.
-مائده .....مائده جانم نمیخوای چیزی بگی بهم .
با اتمام حرفم ابروهای مائده کمی بالا پرید و در جوابم گفت :
-نیازی به این کار نبود واقعا تو هم اشتباه نگفتی وقتی دیدم دارید حرف خصوصی میزنید باید فاصله میگرفتم ولی خوب به من هم حق بده آدم ناخواسته وقتی بدونه طرف های صحبت درمورد خودشه کنجکاو میشه بدونه نظر دیگران نسبت بهش چیه هرچند خاله لامصب همیشه جوری برخورد میکنه که دیگه نیازی نیست پشت سر گوش بدیم که ببینیم چی داره میگه.
چشمانم را بستم تا کمی فکر کنم که چطور نظرش را نسبت به مادرم برگردانم .
-ببین دختر خاله اختلاف نظر همه جا هست .
الان شاید مادرم مخالف طرز زندگی و پوشش تو باشه ولی من به شخصه خیلی خیلی هم میپسندم و عاشق متانتت شدم .
این حرفم چنان باعث تعجبش شد که به طرفم برگشت و ناباور اسمم را صدا زد .
-اقا حمیدرضا !!!!
دیگر مخفی کردنش کاری از پیش نمیبرد .
-جان آقا حمید رضا میخوای بگی متوجه نشدی که چقد خرابتم خانم ؟!
مائده چنان دستانش شروع به لرزیدن کرد که در دل قربان و صدقه این همه حجب و حیایش رفتم.
-مائده .....مائده جانم نمیخوای چیزی بگی بهم .