❤️ #لذتزنانه503 ❤️
با حرفش هول زده نیم نگاهی بهش کردم و گفتم: چرا چرت و پرت میگی؟ هنوز نرسیده پشیمون شدی از اومدنت؟
اگه خیلی پشیمونی و دلت تنگ شده میتونم همینجا برت گردونم...
و دقیقا پشت بند حرفم فرمونو پیچوندم و دور زدم سمت همونجا که پارک کرده بودم.
_چ...چرا اینجوری میکنی؟ کسری...
_چجوری میکنم هان؟؟ مگه تفنگ رو شقیقه ات گذاشته بودم که بیای؟ نیومده داری حالمونو خراب میکنی...
_کسری
_زهرمارررر
هیچوقت آدمی نبودم که به راحتی از کوره در برم واینقدر واکنش نشون بدم ولی به حدی فشار روانی رو داشتم تحمل میکردم که با کوچکترین جرقه فوران کردم.
ماشینو کشیدم گوشه ی خیابون و پارک کردم. حالا که یکم خودمو خالی کرده بودم انگار بهتر میتونستم موقعیت رو درک کنم.
صدای هق هق آروم گریه اش رو میشنیدم. نباید همین اول کاری ...
_بسته گریه نکن
در ماشین و باز کردو بی اهمیت به من پیاده شد که با حرص پوفی کردم و درو باز کردم.
الان لابد باید نازشو میکشیدم! لعنتی کسری اصلا معلوم هست داری چکار میکنی و چی میخوای؟
رفت سمت پشت ماشین و گفت: بازش کن چمدونمو بردارم
_بس کن ناریا بشین تو ماشین داری هردومون رو ناراحت میکنی...
با حرفش هول زده نیم نگاهی بهش کردم و گفتم: چرا چرت و پرت میگی؟ هنوز نرسیده پشیمون شدی از اومدنت؟
اگه خیلی پشیمونی و دلت تنگ شده میتونم همینجا برت گردونم...
و دقیقا پشت بند حرفم فرمونو پیچوندم و دور زدم سمت همونجا که پارک کرده بودم.
_چ...چرا اینجوری میکنی؟ کسری...
_چجوری میکنم هان؟؟ مگه تفنگ رو شقیقه ات گذاشته بودم که بیای؟ نیومده داری حالمونو خراب میکنی...
_کسری
_زهرمارررر
هیچوقت آدمی نبودم که به راحتی از کوره در برم واینقدر واکنش نشون بدم ولی به حدی فشار روانی رو داشتم تحمل میکردم که با کوچکترین جرقه فوران کردم.
ماشینو کشیدم گوشه ی خیابون و پارک کردم. حالا که یکم خودمو خالی کرده بودم انگار بهتر میتونستم موقعیت رو درک کنم.
صدای هق هق آروم گریه اش رو میشنیدم. نباید همین اول کاری ...
_بسته گریه نکن
در ماشین و باز کردو بی اهمیت به من پیاده شد که با حرص پوفی کردم و درو باز کردم.
الان لابد باید نازشو میکشیدم! لعنتی کسری اصلا معلوم هست داری چکار میکنی و چی میخوای؟
رفت سمت پشت ماشین و گفت: بازش کن چمدونمو بردارم
_بس کن ناریا بشین تو ماشین داری هردومون رو ناراحت میکنی...