Forward from: 🪴گسترده نهال🪴
_من هنوزم عاشقتم لنا می دونم توام عاشقمی..
همراه با نیشخندی مقابل بقیه می گویم:
_نیستم..
نفس نفس می زند
با رگ پیشونی برآمده و نگاه سرخی چانه ام را میان دستش می گیرد.
احساس می کنم هر آن ممکن است خون از چشمانش بیرون بپاشد.
_دارم با صدای بلند میگم.. جلو چشم همه.. دارم داد می زنم فریاد می زنم میگممم عاشقتممم می فهمی عاشقتممم.. تو هم عاشقمی می دونم..
دستش را از چانه ام پس می زنم و دوباره نیشخند زدم:
_نیستم..
دوباره نفس نفس می زند.
_هستی..
_نیستممم.. دیگه نیستممم.. می فهمی الان دیگه عاشقت نیستممم..
_من.. من اشتباه کردم..زود قضاوت کردم..منو ببخش لنا..
جلوی چشم همه دور خودش می چرخد و رو به تک تک آدم هایی که همچون تماشاچی گویا دارند فیلم مورد علاقه شان را تماشا می کنند نگاه می کند و می گوید:
_ من اشتباه کردم..می فهمین.. من غلط کردم.. گوه زیادی خوردم..
می چرخد و اینبار رو به من می ایستد.
_می بینی لنا.. می بینی پیش همه اعتراف کردم.. ببخش التماست می کنم ببخش..
پوزخندی روی لبم می نشیند.
_هه ببخشم؟
مقابل چشم همه دورش می چرخم.
_کدوم کارتو؟ تهمت فاحشگیتو؟ سرکوفت بی کس و کار بودنمو؟ یا ازدواجت جلو چشمم؟
نگاه همه گرد می شود.
و پوزخند من عمیق تر..
_آره این آقایی که الان برای یه بار دیگه داشتن من داره لَه لَه می زنه یه روزی جلوی چشم من توی یه زن دیگه رو عقد کرد ..حالا می خواد ببخشمممممم؟؟؟
_غلط کردم لنا بخدا من اصلا اونو نمی خواستم..
نگاه ازم می دزدد.
_فقط.. برا انتقام..لنا..
فریاد می کشم.
_اسممو به زبون کثیفت نیار..
می خواهد دستم را بگیرد که پس می کشم.
_دستات نجسن یکی دیگه رو لمس کردن به من بخوره قلمشون می کنم..
با خشم زیپ کیفمو باز کردم طوری که زیپش پاره شد.
شناسنامه ام ازش بیرون می کشم.
با حالت پرخاشگری اشک زیر چشم هایم را پاک می کنم.
نباید اجازه بدهم بریزند..
لای شناسنامه ام باز می کنم.
ورق می زنم و صفحه ی دومش را می آورم.
صفحه اش رو مقابل چشمان سرخش می گیرم.
نگاهش روی شناسنامه ام خشک می شود.
سیبک گلویش تکان می خورد.
زیر پلکش نبض نبض شد.
_خوب نگاه کن.. می بینی جای اسم همسر و می بینیییی؟؟
تیک عصبی زیر پلکش تند تر می شود.
بی رحم مثل خودش ادامه می دهم.
_من ازدواج کردم پاتو از زندگی من و خانواده ام بکش بیرون.. دیگه حالم ازت بهم میخوره چه برسه بخوام به بخشیدنت حتی فکر کنم..
دندون هایش با حالت لرزی تکان می خورند.
_دروغ میگییی دااااریییی دروغغغغ میگییییی..
با زانو مقابل پاهایم می افتد.
می بینم دارد به سختی نفس می کشد.
_یادته بهم گفتی من لیاقت با تو بودن نداشتک؟ گفتی هرکسی لیاقت کنار تو بودن نداره؟
دستش که روی قلبش مچاله می شود و من بی رحمانه می چرخم.
اما هنوز قدم اول را برنداشته ام که دستی از پشت چنگ موهایم می شود.
و با یک حرکت مرا سمت خودش می کشد.
صدای جیغم بلند می شود و او می غرد:
_می کشمت به جون خودت قسم لنا می کشمت اگه دست یکی جز من بهت خورده باشه..زنده زنده دفنت می کنم اگه یه ثانیه فقط یه ثانیه تو بغل کسی جز من خوابیده باشی..
و من سرخوش از این حالت جاز و ولز زدنش در میان کشش بی اندازه ی موهایم زل می زنم به چشمانش و می گویم:
_اتفاقا بغلش خیلی امن و گرم تر از توعه..
با این حرف گویا بنزین روی آتشش می پاشم که با یک حرکت..
https://t.me/+vKQiCMoJuqU4MWE0
https://t.me/+vKQiCMoJuqU4MWE0
https://t.me/+vKQiCMoJuqU4MWE0
همراه با نیشخندی مقابل بقیه می گویم:
_نیستم..
نفس نفس می زند
با رگ پیشونی برآمده و نگاه سرخی چانه ام را میان دستش می گیرد.
احساس می کنم هر آن ممکن است خون از چشمانش بیرون بپاشد.
_دارم با صدای بلند میگم.. جلو چشم همه.. دارم داد می زنم فریاد می زنم میگممم عاشقتممم می فهمی عاشقتممم.. تو هم عاشقمی می دونم..
دستش را از چانه ام پس می زنم و دوباره نیشخند زدم:
_نیستم..
دوباره نفس نفس می زند.
_هستی..
_نیستممم.. دیگه نیستممم.. می فهمی الان دیگه عاشقت نیستممم..
_من.. من اشتباه کردم..زود قضاوت کردم..منو ببخش لنا..
جلوی چشم همه دور خودش می چرخد و رو به تک تک آدم هایی که همچون تماشاچی گویا دارند فیلم مورد علاقه شان را تماشا می کنند نگاه می کند و می گوید:
_ من اشتباه کردم..می فهمین.. من غلط کردم.. گوه زیادی خوردم..
می چرخد و اینبار رو به من می ایستد.
_می بینی لنا.. می بینی پیش همه اعتراف کردم.. ببخش التماست می کنم ببخش..
پوزخندی روی لبم می نشیند.
_هه ببخشم؟
مقابل چشم همه دورش می چرخم.
_کدوم کارتو؟ تهمت فاحشگیتو؟ سرکوفت بی کس و کار بودنمو؟ یا ازدواجت جلو چشمم؟
نگاه همه گرد می شود.
و پوزخند من عمیق تر..
_آره این آقایی که الان برای یه بار دیگه داشتن من داره لَه لَه می زنه یه روزی جلوی چشم من توی یه زن دیگه رو عقد کرد ..حالا می خواد ببخشمممممم؟؟؟
_غلط کردم لنا بخدا من اصلا اونو نمی خواستم..
نگاه ازم می دزدد.
_فقط.. برا انتقام..لنا..
فریاد می کشم.
_اسممو به زبون کثیفت نیار..
می خواهد دستم را بگیرد که پس می کشم.
_دستات نجسن یکی دیگه رو لمس کردن به من بخوره قلمشون می کنم..
با خشم زیپ کیفمو باز کردم طوری که زیپش پاره شد.
شناسنامه ام ازش بیرون می کشم.
با حالت پرخاشگری اشک زیر چشم هایم را پاک می کنم.
نباید اجازه بدهم بریزند..
لای شناسنامه ام باز می کنم.
ورق می زنم و صفحه ی دومش را می آورم.
صفحه اش رو مقابل چشمان سرخش می گیرم.
نگاهش روی شناسنامه ام خشک می شود.
سیبک گلویش تکان می خورد.
زیر پلکش نبض نبض شد.
_خوب نگاه کن.. می بینی جای اسم همسر و می بینیییی؟؟
تیک عصبی زیر پلکش تند تر می شود.
بی رحم مثل خودش ادامه می دهم.
_من ازدواج کردم پاتو از زندگی من و خانواده ام بکش بیرون.. دیگه حالم ازت بهم میخوره چه برسه بخوام به بخشیدنت حتی فکر کنم..
دندون هایش با حالت لرزی تکان می خورند.
_دروغ میگییی دااااریییی دروغغغغ میگییییی..
با زانو مقابل پاهایم می افتد.
می بینم دارد به سختی نفس می کشد.
_یادته بهم گفتی من لیاقت با تو بودن نداشتک؟ گفتی هرکسی لیاقت کنار تو بودن نداره؟
دستش که روی قلبش مچاله می شود و من بی رحمانه می چرخم.
اما هنوز قدم اول را برنداشته ام که دستی از پشت چنگ موهایم می شود.
و با یک حرکت مرا سمت خودش می کشد.
صدای جیغم بلند می شود و او می غرد:
_می کشمت به جون خودت قسم لنا می کشمت اگه دست یکی جز من بهت خورده باشه..زنده زنده دفنت می کنم اگه یه ثانیه فقط یه ثانیه تو بغل کسی جز من خوابیده باشی..
و من سرخوش از این حالت جاز و ولز زدنش در میان کشش بی اندازه ی موهایم زل می زنم به چشمانش و می گویم:
_اتفاقا بغلش خیلی امن و گرم تر از توعه..
با این حرف گویا بنزین روی آتشش می پاشم که با یک حرکت..
https://t.me/+vKQiCMoJuqU4MWE0
https://t.me/+vKQiCMoJuqU4MWE0
https://t.me/+vKQiCMoJuqU4MWE0