- خانومم تو اولین رابطش خون باکرگی نداشت.
با حرص و ناراحتی نگاهش کردم و پاهام رو چفت کردم. هنوز از اولین رابطه دیشب زیر دلم درد میکرد و این مرد زیادی متعصب به دنبال خون بود...
خانوم دکتر عینکش را بالاتر زد و نگاهی به من که کم کم داشت گریم میگرفت انداخت.
-خب ممکنه خیلیا نداشته باشن و شاید... بکارت خانومتون ارتجاعیه...؟!
-یعنی چی...؟!
-بکارت ارتجاعی غشائی انعطاف پذیر و کشسانی در ورودی واژنه که با برقراری رابطه جنسی دچار سایش و پارگی نشده و با اولین رابطه جنسی معمولا دچار خونریزی نمیشه...!!!
دستمو روی دهنم گذاشتم و هق زدم. لعنت بهش....
داشت ابرویم را میبرد...
داشت صبرم را لبریز می کرد.
پاشا جاخورده با اوقاتی تلخ گفت:
-این دیگه چه جورشه...اصلا مگه میشه اون چیز به اون کلفتی و گندگی توش بره و چی گفتین...اهان ساییده نشه.. ..؟!
لب گزیدم از خجالت و این مرد چرا اینقدر بی حیا بود....؟!
حتما باید می گفت سایز چیزش آنقدر بزرگ است...؟!
یاد دیشب می افتم بین پایم تیر می کشد...
لامصب به زور داخلم کرد و اخرش خونی وجود نداشت و حتی خودمم در عجب بودم...
خجالت رو کنار گذاشتم و با حرص رو به دکتر گفتم:
-این نمی فهمه خانوم دکتر.... این مرد به زور منو صیغه خودش کرده... به زورم باهام وارد رابطه شده ولی الان ادعا داره که من فریبش دادم که چی من قبلا با یکی دیگه رابطه داشتم...!
پاشا سرشو به سرعت سمتم چرخوند و خون به سرعت به صورتش هجوم اورد.
-بفهمم قبل من رابطه ای بوده که همین جا می کشمت...!
دیگر ازش نمی ترسیدم چون مهم ترین چیزم رو گرفته بود.
به سمتش براق شدم.
-دیگه بدتر از تو نیستم که کل دخترای تهرونو اباد کردی و به زور به منم تجاوز کردی..!!!
پاشا دستی توی صورتش کشید و سعی کرد ارام باشد... سمت خانوم دکتر چرخید...
-خانوم دکتر این دختر اعصابم رو ریخته بهم داشتین می گفتین این ارتجاع و غشاش دیگه چه کوفتی بود...؟!
خانوم دکتر مانده بود بخندد یا تعجب کند...!
-قرار نیست تو هر رابطه جنسی که اولین بار رخ میده خون بکارت هم وجود داشه باشه اما من بعد از معاینه کردن خانومتون نظرم رو میدم...!
با اشاره زن توی اتاق رفتم و خانوم دکتر مشغول معاینه شد.
لبه های پایین تنمو باز کرد و گفت:
- دورتا دورش ملتهبه... معلومه که خشونت زیادی به خرج داده...!
با حرص گفتم: از بس که پایین تنشم عین خود نره غولش کلفت و بزرگه...به زور توم جا کرد خانوم دکتر ولی خودمم موندم چرا خونی نیومد...؟!
دکتر لبخند زد:معلومه مرد گرم مزاجیه...دختر فاتحت خوندس ولی حالا که می بینم با حجمی که تو میگی کاملا پاره نشده اما اسیب دیده و ممکنه دردت هم به خاطر همین بوده ولی کلا به یه ضربه دیگه بنده...!!!
بعد از دقایقی رفتیم بیرون که پاشا با شتاب گفت.
-چی شد دکتر...؟!
دکتر با حرص نگاهش کرد.
-جرم تجاوز می دونین چیه...؟!
پاشا هنگ کرد و نم نمک خشم توی وجودش نشست...
عصبانی که می شد، به شدت بد دهن هم می شد.
-زنمه خواستم باهاش بخوابم، به کسی چه...؟!
دکتر چشم غره ای بهش رفت که زودتر جواب دادم.
-خانوم دکتر بهش بگو شما که این همه ادعات میشه خون ندیدی تنگی زنت رو هم نفهمیدی...؟!
پاشا قلدرانه سمتم برگشت...
-د همین تنگیت به شکم انداخت که بیام بپرسم وگرنه که باید با روحت میرفتی سیزده بدر بچه...!!!
-خیلی بیشعوری پاشا...!
خانوم دکتر نفسش را پر حرص بیرون داد.
-آقا خانومتون بکارت داره منتهی با اولین رابطه خونی دیده نشده و ممکنه با رابطه های بعدی رویت بشه...!
ابروی پاشا بالا رفت.
-یعنی من الان ببرمش خونه و باهاش بخوابم این خون رویت میشه...؟!
دکتر هاج و واج نگاهش کرد.
-به احتمال زیاد کامل پاره میشه چون به دیواره پرده هم صدمه وارد شده...!!!
پاشا خندید...
-عه دکتر پس بگو به یه ضربه بنده...!
با حرص بلند شدم و سمت درب اتاق قدم تند کردم تا فرار کنم که حسام بلافاصله متوجه شد و سد راهم شد...
-برو کنار عوضی...!
پاشا نوچی کرد و با باصورتی بشاش نگاهم کرد.
-مگه ندیدی دکتر چی گفت... من تا این خونت نیاد دست بر نمیدارم...!
تا خواستم تقلا کنم دست زیر زانوم برد و روی شانه انداخت...
پاشا با نگاهی به دکتر و منشی که با هاج و واج نگاهش می کردن، گفت.
-خیلی چموشه دیشبم پا نمی داد اما حالا می دونم چیکار کنم... شده تو ماشین امتحان می کنم ولی باید مطمئن شم...!!!
و میان چشمان بهت زده دو زن کلید پارکینگ را زد و امشب تا صبح بیچاره من....
https://t.me/+2JZ9nugkylYwOTE0https://t.me/+2JZ9nugkylYwOTE0https://t.me/+2JZ9nugkylYwOTE0