° ایوای جاوید °
#پارت349
جاوید لبش را درون دهانش کشید.
دهانش تلخ شده بود.
نفسش را سنگین بیرون فرستاد.
زیر لب با خودش زمزمه کرد:
- خدا خودش امشب رو به خیر بگذرونه...
سخت بود.
با ایوای هفده سالهی لوندِ مست، که از قضا امشب صادق هم شده بود و جاوید را اول شخص خطاب میکرد!
سخت بود کنارش ماندن و بی تفاوت بودن.
سخت بود انقلاب درونیاش را منکر شدن!
حرفهایش را پای مستیاش میگذاشت.
مطمئن بود اولین بارش بوده لب به الکل میزده.
مطمئن بود فردا یک کلمه از حرف های امشبش را هم به یاد نمیآورد.
ترجیح داد سکوت کند.
ایوا اما ول کن ماجرا نبود.
دوباره خودش را سمت جاوید کشید.
تمام تن جاوید منقبض شد.
ایوا دوباره از نزدیک نگاهش را روی صورت جاوید چرخاند.
دستش را روی استخوان زاویه دار فکش، نرم حرکت داد.
نفس های گرمش مستقیم روی گوش و گردن جاوید پخش میشد.
دوباره مخمور لب زد:
- کی قراره بشه زن تو؟
دندان هایش را طوری روی هم فشرد که تا مغز سرش تیر کشید.
نفسش را صدادار بیرون فرستاد و خفه گفت:
- ایوا... بشین سر جات. الان میرسیم خونه یه کوفتی میدم بخوری حالت بهتر شه.
تموم شه این عذابِ الیم!
چانهی ایوا لرزید.
با معصومیتی که ذاتی بود، پرسید:
- من عذابتم؟
جاوید یک لحظه محکم چشمش را بهم فشرد.
دندان قروچه رفت.
هرچه میگفت به ضرر خودش بود.
دوباره سکوت کرد.
ایوا تنش را روی صندلی انداخت.
بی رمق سرش را به پشتی صندلی تکیه داد.
سرش را سمت جاوید چرخاند وخیره به صورتش پچ زد:
- کی قراره جز من، حمایت های تو رو داشته باشه؟
اشکی از کنار چشمش سر خورد و روی تیغهی بینیاش راه گرفت.
با صدایی که از بغض میلرزید ادامه داد:
- من بدون تو چی کار کنم؟ بدون تو پشتم به کی گرم باشه؟
حالا جاوید بود که فشارش داشت بالا میزد.
کاش ایوا رحمی میکرد و این صداقت عذابآورش را تمام میکرد!
این بچه تا دهنننن جاویدو سرویس نکنه و هورموناشو بالا پایین نکنه ول نمیکنه کهههه😂😂😂😂
پارتای بعدی خووووندن دارهههه... همونجاهایی که میرن خونه و...😨😨😨
پارتهای بعدی رو همین الان بخونید👇
https://t.me/c/1962736477/19499
از 40 هزارتومان تخفیف ویژهمون جا نمونید🔥🔥🔥
#پارت349
جاوید لبش را درون دهانش کشید.
دهانش تلخ شده بود.
نفسش را سنگین بیرون فرستاد.
زیر لب با خودش زمزمه کرد:
- خدا خودش امشب رو به خیر بگذرونه...
سخت بود.
با ایوای هفده سالهی لوندِ مست، که از قضا امشب صادق هم شده بود و جاوید را اول شخص خطاب میکرد!
سخت بود کنارش ماندن و بی تفاوت بودن.
سخت بود انقلاب درونیاش را منکر شدن!
حرفهایش را پای مستیاش میگذاشت.
مطمئن بود اولین بارش بوده لب به الکل میزده.
مطمئن بود فردا یک کلمه از حرف های امشبش را هم به یاد نمیآورد.
ترجیح داد سکوت کند.
ایوا اما ول کن ماجرا نبود.
دوباره خودش را سمت جاوید کشید.
تمام تن جاوید منقبض شد.
ایوا دوباره از نزدیک نگاهش را روی صورت جاوید چرخاند.
دستش را روی استخوان زاویه دار فکش، نرم حرکت داد.
نفس های گرمش مستقیم روی گوش و گردن جاوید پخش میشد.
دوباره مخمور لب زد:
- کی قراره بشه زن تو؟
دندان هایش را طوری روی هم فشرد که تا مغز سرش تیر کشید.
نفسش را صدادار بیرون فرستاد و خفه گفت:
- ایوا... بشین سر جات. الان میرسیم خونه یه کوفتی میدم بخوری حالت بهتر شه.
تموم شه این عذابِ الیم!
چانهی ایوا لرزید.
با معصومیتی که ذاتی بود، پرسید:
- من عذابتم؟
جاوید یک لحظه محکم چشمش را بهم فشرد.
دندان قروچه رفت.
هرچه میگفت به ضرر خودش بود.
دوباره سکوت کرد.
ایوا تنش را روی صندلی انداخت.
بی رمق سرش را به پشتی صندلی تکیه داد.
سرش را سمت جاوید چرخاند وخیره به صورتش پچ زد:
- کی قراره جز من، حمایت های تو رو داشته باشه؟
اشکی از کنار چشمش سر خورد و روی تیغهی بینیاش راه گرفت.
با صدایی که از بغض میلرزید ادامه داد:
- من بدون تو چی کار کنم؟ بدون تو پشتم به کی گرم باشه؟
حالا جاوید بود که فشارش داشت بالا میزد.
کاش ایوا رحمی میکرد و این صداقت عذابآورش را تمام میکرد!
این بچه تا دهنننن جاویدو سرویس نکنه و هورموناشو بالا پایین نکنه ول نمیکنه کهههه😂😂😂😂
پارتای بعدی خووووندن دارهههه... همونجاهایی که میرن خونه و...😨😨😨
پارتهای بعدی رو همین الان بخونید👇
https://t.me/c/1962736477/19499
از 40 هزارتومان تخفیف ویژهمون جا نمونید🔥🔥🔥