#part660 مــــــ💄ــــــاتیک
به یاد نمی آورد
شاید زمان بالا رفتن پله ها آن هارا گم کرده بود ، شاید...
مگر مهم بود؟
دخترک نفس نمیکشید!
سمت خیابان برگشت ، سر لادن را به سینهاش چسباند و سمت پراید مشکی رنگی رفت که در حال عبور بود
_ صبر کن ... نرو
ماشین با سرعت دور شد
موتوری با دیدن آن ها راهش را کج کرد و ساواش اینبار رو به امویام سفید رنگ فریاد زد
_ صبر کن لعنتی ... مارو ببر بیمارستان
مرد راننده حتی سرعتش را هم نکرد
جلوتر رفت
حال درست وسط خیابان ایستاده بود
سعی داشت جلوی اتومبیل های در حال گذر را بگیرد
مثل دیوانه ها عربده میزد
_ نفس نمیکشه ... توروخدا صبر کنید
رفتار جنون آمیزش باعث میشد هرکس قصد ایستادن دارد پشیمان شود
لادن بی جان روی دستانش دراز شده و باریکه خون روی صورتش خشک شده بود
_ آقا؟ سوارشید ببرمتون بيمارستان
۴۵۰ پارت جلوتریم
تا چند روز دیگه افزایش قیمتمون اعمال میشه
ورود با قیمت قبلی👇❤️
https://t.me/c/1477574810/56526
به یاد نمی آورد
شاید زمان بالا رفتن پله ها آن هارا گم کرده بود ، شاید...
مگر مهم بود؟
دخترک نفس نمیکشید!
سمت خیابان برگشت ، سر لادن را به سینهاش چسباند و سمت پراید مشکی رنگی رفت که در حال عبور بود
_ صبر کن ... نرو
ماشین با سرعت دور شد
موتوری با دیدن آن ها راهش را کج کرد و ساواش اینبار رو به امویام سفید رنگ فریاد زد
_ صبر کن لعنتی ... مارو ببر بیمارستان
مرد راننده حتی سرعتش را هم نکرد
جلوتر رفت
حال درست وسط خیابان ایستاده بود
سعی داشت جلوی اتومبیل های در حال گذر را بگیرد
مثل دیوانه ها عربده میزد
_ نفس نمیکشه ... توروخدا صبر کنید
رفتار جنون آمیزش باعث میشد هرکس قصد ایستادن دارد پشیمان شود
لادن بی جان روی دستانش دراز شده و باریکه خون روی صورتش خشک شده بود
_ آقا؟ سوارشید ببرمتون بيمارستان
۴۵۰ پارت جلوتریم
تا چند روز دیگه افزایش قیمتمون اعمال میشه
ورود با قیمت قبلی👇❤️
https://t.me/c/1477574810/56526