#Multishot | #Teaser
៹ 𝖭𝖺𝗆𝖾: #Phoenix
៹ 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: #Chanho, #Changlix
៹ 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: Fantasy, Smut, Romance
៹ 𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋: #Naji
افسانهها میگن آخرین ققنوس یعنی لی مینهو، معشوق خودش یعنی اولین و آخرین گرگینه رو درگیر طلسم بدی کرد. کریستوفر که از مینهو کینه گرفته بود، قلب معشوقش رو از سینه بیرون کشید.
بعد از سالها، حالا لی مینهو تناسخ پیدا کرده… با اینکه خودش چیزی از گذشتهاش یادش نیست، اما کریستوفر همچنان کینهی بدی از این پسر به دل داره و به همین دلیل اون رو توی عمارتش زندانی میکنه تا باز هم به معشوق سابقش درد بده.
ᰍ
حسی مثل انتقام توی وجودش ریشه زده بود که باید انجامش میداد اما نه اون شکلی که همه فکر میکردن!
به چشمهای نیمههوشیار مینهو نگاه کرد و پوزخندی زد. حالا که خالق اون طلسم رو پیدا کرده بود، میتونست خودش رو آزاد کنه. کاری میکرد که پسر خودش اون طلسم رو نابود کنه... کاری میکرد تا همون خیانت رو تجربه کنه و دردی که سالها تحمل کرده بود رو توی تموم جونش احساس کنه.
ᰍ
گرگ درون چان چیزی جز خشم، نفرت و انتقام رو نمیدید. گرگش از اون احساسات تغذیه میکرد و بزرگ و بزرگتر میشد؛ تا جایی که کنترل به دستش افتاد و منطق و انسانیت رو درون مرد خاموش کرد. طوری که گرگینه متوجه نشد چطوری خودش رو از بین زنجیرها آزاد کرده و به مینهو حملهور شد.
ᰍ @YugenFiction
៹ 𝖭𝖺𝗆𝖾: #Phoenix
៹ 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: #Chanho, #Changlix
៹ 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: Fantasy, Smut, Romance
៹ 𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋: #Naji
افسانهها میگن آخرین ققنوس یعنی لی مینهو، معشوق خودش یعنی اولین و آخرین گرگینه رو درگیر طلسم بدی کرد. کریستوفر که از مینهو کینه گرفته بود، قلب معشوقش رو از سینه بیرون کشید.
بعد از سالها، حالا لی مینهو تناسخ پیدا کرده… با اینکه خودش چیزی از گذشتهاش یادش نیست، اما کریستوفر همچنان کینهی بدی از این پسر به دل داره و به همین دلیل اون رو توی عمارتش زندانی میکنه تا باز هم به معشوق سابقش درد بده.
ᰍ
حسی مثل انتقام توی وجودش ریشه زده بود که باید انجامش میداد اما نه اون شکلی که همه فکر میکردن!
به چشمهای نیمههوشیار مینهو نگاه کرد و پوزخندی زد. حالا که خالق اون طلسم رو پیدا کرده بود، میتونست خودش رو آزاد کنه. کاری میکرد که پسر خودش اون طلسم رو نابود کنه... کاری میکرد تا همون خیانت رو تجربه کنه و دردی که سالها تحمل کرده بود رو توی تموم جونش احساس کنه.
ᰍ
گرگ درون چان چیزی جز خشم، نفرت و انتقام رو نمیدید. گرگش از اون احساسات تغذیه میکرد و بزرگ و بزرگتر میشد؛ تا جایی که کنترل به دستش افتاد و منطق و انسانیت رو درون مرد خاموش کرد. طوری که گرگینه متوجه نشد چطوری خودش رو از بین زنجیرها آزاد کرده و به مینهو حملهور شد.
ᰍ @YugenFiction