#Vertu | #Minsung
- کلاه بپوشم مینهو؟
همونطور که با سشوار و شونه درگیر بود، پرسید و منتظر جواب موند.
مرد بزرگتر کراواتش رو محکم کرد و سمت همسرش برگشت.
- آره خوبه به لباست هم میاد. من میرم پایین لطفا زودتر بیا عزیزم.
جیسونگ سری تکون داد و موهاش رو مرتب کرد، کلاهش رو پوشید و لباسهاش رو برای بار هزارم چک کرد.
بعد از مدتها قرارشون باید به بهترین نحو پیش میرفت.
بهترین عطرش رو انتخاب کرد و سعی کرد هیجان توی دلش رو آروم کنه.
برای مرحلهی آخر کیفش رو برداشت و از پلهها پایین رفت و با مینهو هم قدم شد.
- تادا!
مینهو خم شد و بوسهای روی لپ جیسونگ کاشت.
- جیسونگ؟
- بله؟
نگاهی به سر تا پای پسر سنجابی انداخت و به صورتش خیره شد.
- بچه کوش؟
- اوه… بچه!
𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋 | #Ayko
@YugenFiction
- کلاه بپوشم مینهو؟
همونطور که با سشوار و شونه درگیر بود، پرسید و منتظر جواب موند.
مرد بزرگتر کراواتش رو محکم کرد و سمت همسرش برگشت.
- آره خوبه به لباست هم میاد. من میرم پایین لطفا زودتر بیا عزیزم.
جیسونگ سری تکون داد و موهاش رو مرتب کرد، کلاهش رو پوشید و لباسهاش رو برای بار هزارم چک کرد.
بعد از مدتها قرارشون باید به بهترین نحو پیش میرفت.
بهترین عطرش رو انتخاب کرد و سعی کرد هیجان توی دلش رو آروم کنه.
برای مرحلهی آخر کیفش رو برداشت و از پلهها پایین رفت و با مینهو هم قدم شد.
- تادا!
مینهو خم شد و بوسهای روی لپ جیسونگ کاشت.
- جیسونگ؟
- بله؟
نگاهی به سر تا پای پسر سنجابی انداخت و به صورتش خیره شد.
- بچه کوش؟
- اوه… بچه!
𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋 | #Ayko
@YugenFiction