پسره رفته سونوگرافی کامل شلوارش رو درآورده تا خانم دکتر هم یه فیضی ببره خودتون بخونین🤣👇
https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0_ آوات قشنگ کشید پایین ما رو یه فیض اساسی داد
😳😳
_ اوا... خاک به سرم کجا؟
_ بی شرف چه دم و دستگاهی هم داشت ...🤤🤤
_ آخه چطوری ؟
_ یه بار اومده بود برا سونوگرافی کلیه و مثانه هیچی دیگه اومد تو ، منم بهش گفتم لباستون رو بکشین پایین آماده شین تا دکتر بیاد خودمم رفتم بیرون یهو صدای جیغ خانم دکتر و شنیدم به دو رفتم تو دیدم آوات کمر به پایین لخت داره تند تند شلوارشو می پوشه دکتره هم هی داره فحش ناموسی میده... ولی کثافت خوبی مالی ها ... دکتره الکی داشت داد و بیداد می کرد خودم دیدم چشمش به تشکیلات آوات بود...😝😝😝
_ وای خاک به سرم ناموسش رفت
_ناموسش رفت چیه آقا کلا در آورده بود لخت خوابید رو تخت ، من نمی دونم این تو عمرش سونوگرافی نرفته بود ... مثلا منتظر بود دکتره بیاد براش بخوره ...🤪🤪🤪👇
https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0_ خدا نکشتت حنا
_والا ...خب راست می گم دیگه... تازه من بعدا شورتشو از زیر تخت پیدا کردم طفلی بی شورت در رفته بود ، کلی خندیدم گفتم خاک تو سرت آوات حیف اون دم و دستگاه اگه به زیپ شلوارت گیر کنه که ناقص میشی نسلت منقرض میشه بدبخت...
_ وای حنا بس دیگه آب شدم از خجالت...
😬😬
_حالا یه چیزی بگم بین خودمون بمونه... خانم دکتره بدجوری چشمش گرفته... همش می گه این مریضه رو میشناختی ...
_دیگه چی من رو داییم غیرت دارم ها
_ می گم به پسرا بگیم وقتی میرن خواستگاری یه بار بکشن پایین خیلی تو جواب مثبت گرفتن تاثیر داره ...
الان همه تو بیمارستان میدونن آوات اون زیر چی قایم کرده....
🤤🤤🤤
https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0_روژان جای بچه ی توئه چطور تونستی آوات؟!
_ تو با یکی که ازت ۱۳ سال کوچیکتره خوابیدی ؟
_ اره ... اره... اره...خوابیدم چون عاشقشم... چون باید مال من میشد به هر قیمتی... حالام بچم تو شیکمشه ... می فهمی... بچم...
_ اون بچه حروم زاده است
دستمو بالا می برم و محکم تو گوش حنا فرود میارم
_ حروم زاده خودتو جد و ابادته... نطفه بچه من پاکه پاک بسته شده...
https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0_ روژان با دوست پسرش زندگی می کنه رویا؟
_ نه ! چطور؟
_ پس اون پسر خوشتیپه کیه همش میارتش دانشگاه و میاد دنبالش ؟
_ آهان ، آوات رو می گی ؟ اون دایی شه ... اره روژان با داییش زندگی می کنه.
_ عه... از کی مد شد دایی ها و خواهر زاده ها از هم لب می گیرن ؟
_ چرا چرت و پرت می گی مهسا؟
_ چرت و پرت چیه خودم دیدم تو ماشین پسره ؛ تا روژان سوار شد لبای همو بوسیدن
_ حرف مفت نزن
_ تو باور نکن تازه خودم شنیدم داشت پشت تلفن به دایی جونش می گفت حامله اس
_ چی ؟؟؟
https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0_ من به روژان تجاوز نکردم حنا... حرف دهنت رو بفهم
_ تجاوز نکردی ؟ روژان حامله است آوات حامله می فهمی؟؟؟ تو چطور تونستی ؟ تو داییشی مرتیکه عوضی حالیته ؟ داییش ...
_ خفه شو حنا ... خفه شو...
_ آشغال کثافت اون هنوز۱۹ سالشم نشده ، عوضی مگه نگفتی روژان یادگار خواهرته امانته... این بود امانت داری ؟؟؟ که با خواهر زاده ات بخوابی و حامله اش کنی...
_ تو رو خدا بس کن حنا دارم روانی میشم ...
_ بایدم بشی ... میدونی این گناه کبیره اس ، میدونی اون بچه تخم حروم ... زنا زاده اس ... میدونی جرم کاری که کردی اعدام ... میدونی لعنتی میدونی... وای خدایا تو چیکار کردی آوات ... تو چیکار کردی...
https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0روژان دختر جوان و زیبایی که در حادثه ای خانواده اش رو از دست داده به تهران میاد تا با داییش آوات زندگی کنه ، اما طی جریاناتی روژان و آوات عاشق هم میشن ....
داستان ❤️🔥جهنمی بنام عشق❤️🔥 بر اساس واقعیت نوشته شده و محدویت سنی داره لطفا زیر ۱۸ سال وارد نشن ،
🔞🔞⛔️⛔️
نویسنده رمان خودشون آقا هستن و بی پروا درباره همه چیز تو رمانشون گفتن ...
https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0https://t.me/joinchat/or3JsLxpzk0zOWI0