#قسمت دوم
#رمان هــوس و نــفرت
خنده کریهی کردو ادامه داد : حالا که ثابت شده باکره ای با من بیا بریم تو حموم
یه حال اساسی بهم بده بعد من مجلسو خراب میکنم
به احمدم میگم بره پی کارش
ناباورانه نگاش میکردم : تو داری چی میگی
تو شوهر مادرمی حیون
حامد - بقیش باخودته تا داماد نرسیده تصمیم بگیر
- چرا اینکارو میکنی بامن
حامد - مثل اینکه دوست داری زنش شی
پس من میرم توام کم کم بیا پایین
-صبر کن صبر کن
حامد - نظرت عوض شده؟؟
- آره بریم
باقدمای بلند سمتم اومد لبای کثیفشو چسبوند به لبام
همینطور که لبامو میبوسید به سمت حموم هلم داد ..!
در حموم رو قفل کرد و به سمتم چرخید لبخند عمیقی زد و گفت :
_میدونی چند وقته هر شب لخت تصورت میکنم و از لذت مادر بدبختتو جر میدم .؟
دکمه های لباسم رو تند تند باز کرد و بدون اینکه فرصت رو از دست بده سریع شلوارم رو پایین کشید ..!
تنها با لباس زیر روبروی ناپدری هوس بازم ایستاده بودم ..!
💖💖💖💖💖
@Peranss_insta
#رمان هــوس و نــفرت
خنده کریهی کردو ادامه داد : حالا که ثابت شده باکره ای با من بیا بریم تو حموم
یه حال اساسی بهم بده بعد من مجلسو خراب میکنم
به احمدم میگم بره پی کارش
ناباورانه نگاش میکردم : تو داری چی میگی
تو شوهر مادرمی حیون
حامد - بقیش باخودته تا داماد نرسیده تصمیم بگیر
- چرا اینکارو میکنی بامن
حامد - مثل اینکه دوست داری زنش شی
پس من میرم توام کم کم بیا پایین
-صبر کن صبر کن
حامد - نظرت عوض شده؟؟
- آره بریم
باقدمای بلند سمتم اومد لبای کثیفشو چسبوند به لبام
همینطور که لبامو میبوسید به سمت حموم هلم داد ..!
در حموم رو قفل کرد و به سمتم چرخید لبخند عمیقی زد و گفت :
_میدونی چند وقته هر شب لخت تصورت میکنم و از لذت مادر بدبختتو جر میدم .؟
دکمه های لباسم رو تند تند باز کرد و بدون اینکه فرصت رو از دست بده سریع شلوارم رو پایین کشید ..!
تنها با لباس زیر روبروی ناپدری هوس بازم ایستاده بودم ..!
💖💖💖💖💖
@Peranss_insta