#پارت۵۴۶
میثم نامزد؟ مبارکا باشه. چه بی خبر ؟؟؟
ممنون.. گذاشته بودم تو فرصت مناسب تری بگم که چه فرصتی بهتر از این
تبریک میگم. خوش بخت بشین انشاالله.. بعدا
مفصل حرف در این مورد حرف بزنیم؟ از جام
بلند شدم و با عصبانیتی که انگار قصد پنهون شدن نداشت گفتم:
حتما.. اگه اجازه بدی من دیگه رفع زحمت کنم..
ارشا باهام سرد دست داد و گفت که واسه آخر هفته بلیط هارو رزرو میکنه و خداحافظی کرد و اتاقو
ترک کرد..
میثم با تعجب وهنگ کرده گفت:
رستوران رزرو کرده بودم. یه کم حرف بزنیم؟؟
باشه یه فرصت دیگه.. قرار ناهار باکسی دارم.. معذرت میخوام!
هنگ کرده گردنشو کج کرد و گفت:
باشه هرطور صلاح میدونی.. بعدا حرف میزنیم!
یه بار دیگه دست دادیم باهم خداحافظی کردیم و قبل از اینکه خفه بشم اون شرکت لعنتی رو ترک
کردم!
در ماشینو محکم روی هم کوبیدم و هرچی فوش بلد بودم زیرلب نثار اون آشغال ها و جنس مونث
جماعت (توهین به هم جنس های عزیز نباشه)
کردم و به فرشته زنگ زدم..
جونم عزیزم؟
میثم نامزد؟ مبارکا باشه. چه بی خبر ؟؟؟
ممنون.. گذاشته بودم تو فرصت مناسب تری بگم که چه فرصتی بهتر از این
تبریک میگم. خوش بخت بشین انشاالله.. بعدا
مفصل حرف در این مورد حرف بزنیم؟ از جام
بلند شدم و با عصبانیتی که انگار قصد پنهون شدن نداشت گفتم:
حتما.. اگه اجازه بدی من دیگه رفع زحمت کنم..
ارشا باهام سرد دست داد و گفت که واسه آخر هفته بلیط هارو رزرو میکنه و خداحافظی کرد و اتاقو
ترک کرد..
میثم با تعجب وهنگ کرده گفت:
رستوران رزرو کرده بودم. یه کم حرف بزنیم؟؟
باشه یه فرصت دیگه.. قرار ناهار باکسی دارم.. معذرت میخوام!
هنگ کرده گردنشو کج کرد و گفت:
باشه هرطور صلاح میدونی.. بعدا حرف میزنیم!
یه بار دیگه دست دادیم باهم خداحافظی کردیم و قبل از اینکه خفه بشم اون شرکت لعنتی رو ترک
کردم!
در ماشینو محکم روی هم کوبیدم و هرچی فوش بلد بودم زیرلب نثار اون آشغال ها و جنس مونث
جماعت (توهین به هم جنس های عزیز نباشه)
کردم و به فرشته زنگ زدم..
جونم عزیزم؟