#پارت۴۶۷
هول کرده اومدم دستمو روی چشمم بکشم که زد
زیر خنده!
_ دیدی گفتم بغض کردی! اشکال نداره بخشیدمت گریه نکن حالا!
باز عصبی شدم! دفتر مو برداشتم و کوبوندم تو سرش!
پاشو برو بیرون تا دیوونه نشدم!
دستشو چندبار روی سرش کشید..
روانی چرا میزنی؟
تا تو باشی یک دستی به من نزنی!
در حالی که سرشو ماساژ میداد نگاهی شماتت بار بهم انداخت..
دست بزنت خوب شده ها؟! چقدرم سنگینه لامصب!
تا دومیشو نخوردی برو بیرون!
ترانه؟
بفرما؟
جدی شد و روی میز خودشو کشید و گفت؛
میتونم ازت یه درخواستی داشته باشم؟ میتونی بهم کمک کنی؟
مثل خودش جدی شدم و پرسیدم:
چه کمکی؟
- راجع به بهزاده!
خب؟
هول کرده اومدم دستمو روی چشمم بکشم که زد
زیر خنده!
_ دیدی گفتم بغض کردی! اشکال نداره بخشیدمت گریه نکن حالا!
باز عصبی شدم! دفتر مو برداشتم و کوبوندم تو سرش!
پاشو برو بیرون تا دیوونه نشدم!
دستشو چندبار روی سرش کشید..
روانی چرا میزنی؟
تا تو باشی یک دستی به من نزنی!
در حالی که سرشو ماساژ میداد نگاهی شماتت بار بهم انداخت..
دست بزنت خوب شده ها؟! چقدرم سنگینه لامصب!
تا دومیشو نخوردی برو بیرون!
ترانه؟
بفرما؟
جدی شد و روی میز خودشو کشید و گفت؛
میتونم ازت یه درخواستی داشته باشم؟ میتونی بهم کمک کنی؟
مثل خودش جدی شدم و پرسیدم:
چه کمکی؟
- راجع به بهزاده!
خب؟