سلام مهری جون و دوستان مهربون 👋اینم یه سوتی که نه خاطره از دوستِ من، من قبلاً تویِ خانه سازمانی های یه ارگانی چند سال زندگی می کردم پسرم بچه بود🧑🦱 و پیش دبستانی میرفت من با معلمِ پسرم که یه خانم بود دوست شدم🧕و تا پارسال با هم رفت و آمد داشتیم ولی پارسال همسر اون باز نشست شد رفتند شهر خودشون و ما موندیم اینجا،،این دوست من تعریف می کرد که مادرش میره بازار، اینا پنج تا خواهر بودند پنج تا شلوار خونگی👖 میخره میاره،، تا این دوست من از مدرسه برگرده اون یکی خواهرا شلوارای مد نظر خودشون رو بر می دارند و یه شلوار به رنگ بنفش می مونه برا این دوستِ من،،میگه از مدرسه که برگشتم این شلوار رو دیدم ازدنیا نا امید شدم 😟به مادرم گفتم که چرا شلوار خوبا رو دادی به اونا اینو برا من نگه داشتی😤میگه مادرم به من گفت مادر، تو سفیدی همه رنگ بهت میاد بعد میگه من با این حرف مادرم بلا نسبت شما خر شدم وذوق کردم 😍تو خیال خودم گفتم من خوشگلم و به اصطلاح گونی هم بپوشم بهم میاد میگه ولی بعدها که بزرگتر شدم این خاطره یادم افتاد با خودم گفتم چرا اون موقع مامانم اینجوری گفت،مگه بولیز بود👚 که رنگش بهم بیاد یا نه، بعد از مادرم پرسیدم که مامان جان یادته اون موقع،آخه رنگ شلوار چه ربطی به چهرهٔ من🙎 اومدن داشت شما اون موقع اینجور گفتی، میگه مادرم خندید: گفت ای مادر،،اون موقع خواهرات هر چی دوست داشتن برداشتن،دیدم تو از شلواره خوشت نمیاد اینجوری گفتم که با خواهرات گیس و گیس کشی نکنید 🤼بعد خودمم حوصله نداشتم دوباره برم شهر شلوارو برات عوض کنم به خاطر این اونجوری گفتم و دور از جونت خرت کردم شلوار خونگی بود دیگه لباس مجلسی نبود که، و من بعد از سالها فهمیدم مادرم چه حقه ای به من زده😂😂😂😂😂
رفیق بی کلک مادر😂😂😂😂
#سوتی_های_زنونه
https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V
برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️
رفیق بی کلک مادر😂😂😂😂
#سوتی_های_زنونه
https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V
برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️