سلام و درود فراوان
یه سوتی داغ داغ از پدر بزرگ گروه
جاتون خالی هفته پیش
با ملکه و بچه ها رفته بودیم تبریز
که برای برادر زادم زن بگیریم
(داستانش مفصله که حوصله تون سر میره)
توی اون زمانهایی که بیکار بودیم
رفتیم تبریز گردی🤪🤪🤪
نزدیک بازار بزرگ تبریز
در حال تماشای مغازه ها بودیم
که آقایی اومد کنارم و با لهجه زیبای ترکی
یه چیزی ازم پرسید🫢🫢🫢🫢
منم که متوجه نمیشدم بنده خدا چی میگه
گفتم ببخشید میتونید فارسی صحبت کنید
چون من فارسم
ایشون هم با خوش رویی سئوال شون رو فارسی پرسیدند
منم که هیچ جای تبریز رو بلد نیستم
یه لحظه هنگ کردم و گفتم معذرت میخوام
من خودم زائرم
آخه تو مشهد هرکی میاد
چون برا زيارت امام رضا میاد
یهش میگیم زائر
بعد من بجای اینکه بگم خودم مسافرم
گفتم خودم زائرم
بنده خدا یه نگاه عجیبی بهم کرد و رفت
بعدش همراهیهای من شروع کردند به خنده
تازه متوجه سوتیم شدم
جای همتون سبز
(یه عروس ترک زبانم به فامیلمون اضافه شد)
#سوتی_های_زنونه
https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3Vبرای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️