سلام مهربانو جون خسته نباشی اومدم با یه خاطره از بچگی هام خیلی زرنگ و فضول بودم ما تو روستا بودیم یه بنده خدایی قرار بود بیاد از در خونه پول بگیره و بره حدود ۱۵ سال پیش من ۷سالم بود پدر و مادرم رفتن از خونه بیرون و گفتن این آقا اومد تو پولو بده بهش فک کنم ۲یا ۳ملیون بود خب منم این آقارو میشناختم گفتم باشه😁 پدر و مادرم رفتن و اون آقا بعد ۱ساعت اومد گفت زنگ زدم پدرت گفته برو از خونه پول بگیر دخترم خونه اس منم گفتم باشه صبر کن الان میام رفتم خونه پولارو گذاشتم تو کیفم و انداختم پشتم با یه کاغد و خودکار اومدم به مرده گفتم اسم و فامیلتو بنویس و بنویس از دختر فلانی انقد پول گرفتم امضا کن و انگشت بزن پولارو بدم بهت🤪 مرده گفت بچه عجله دارم تو که منو میشناسی پولارو بده برم گفتم نههه یا صبر کن بزرگ ترم بیاد یا کاری گفتم انجام بده 😂 مرده بنده خدا نوشت و امضا کرد گفتم خب حالا انگشتتو با خودکار رنگ کن انگشت هم بزن 😝 مرده دلش میخاس کلمو بکنه ولی چون عجله داشت قبول کرد انگشت هم زد منم اول برگه رو گرفتم گذاشتم تو کیفم بعد پولارو دادم بهش😊 بعدا زنگ زده بوده به پدرم که آفرین به دخترت واقعا زرنگه و باهوش با این که منو میشناسه اما بازم بهم اعتماد نکرده و پولارو نداد بهم وقتی پدرم اینا اومدن انقد خندیدن بهم و از طرفی هم خوشحال بودن که بچشون زرنگه🌹 دخترک برفی❄️
#سوتی_های_زنونه
https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V
برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️
#سوتی_های_زنونه
https://t.me/+Tm34_2A5zKEwhz3V
برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️