ترسناکتر از فریاد!
✍یاسرعرب
تا همین چندسال پیش مردم در تاکسی از ترافيک میگفتند و از گرانی با هم درد دل میکردند. کافی بود راننده کلامی از کیفیت بد لنت ترمز بگوید. دنباله حرفش را یکی با گلایه از قیمت گوشت میگرفت یکی با فلان دزدی فلان مسئول...
در بدترین حالت هم یکی موقع پیاده شدن میگفت《خدا ریشهشان را بخشکاند!》
به تازگی اما گویا مردم ساکت شدهاند. انگار جامعه از سخن در مورد مسائل خرد و میانی از قیمت مرغ یا گرانی مسکن و مشکلات اداری و این قبیل گذشته و در این موارد با یکدیگر صحبت نمیکنند.
مثل همان بازاریانی که همین 5 یا 6 سال پیش برای دههزار تومان شدن دلار به خیابانهای تهران آمده شعار دادند و امروز که دلار روزانه گران میشود دیگر هیچ واکنشی ندارند!
به اعتقاد حقیر پشت این سکوت، خشم و عصبانیت و از آن مهمتر فهم جمعی،《تصمیمی》در حال انعقاد است. گویا یک جمعبندی در خرد اجتماعی در حال شکل گیری است. و آن، عبور از علت العلل مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و ... است.
من اگر جای حاکمان و فرماندهان و تصمیمگیران بودم از این مارپیچ سکوت بسیار میترسیدم زیرا تجربه نشان داده این خشم هوشمند و این عصبانیتی که دارای تجربهی میدانی ١٤٠١ شده ، ممکن است در زمان مقتضی به شکل ناگهانی زمین و زمان و حاکم و محکوم را با هم به آتش بکشد!
علی الحال امروز که (فعلا- به ظاهر- یاهرچی!) در مذاکره نیز به سیاست اعلامی بسته شده، نمیتوان مشکلات را خیلیهم گردن دولت انداخت، و ملت ناراضی از 《دولت》 را در صف مصاحبه گلایه از گرانی اجناس قرار داد. انجام بدهند هم راهی به دهی باز نمیکند! و فشار بیش از حد موجب استعفای دولت و بسی بدتر شدن و پیچیدهتر شدن مشکلات میشود.
پ.ن:
همچنان که رهبرعظیم الشان فرمودند که مذاکره با آمريکا تجربه شده و بیفایده است، به نظر میرسد ملت نیز این احساس را دارد که تحلیل مشکلات در لایهی دولت اشتباه و مداخله در این سطح تجربه شده و بی فایده است!
در چنین شرایطی به خدا پناه میبریم از آیندهی نزدیک!
@yaser_arab57
✍یاسرعرب
تا همین چندسال پیش مردم در تاکسی از ترافيک میگفتند و از گرانی با هم درد دل میکردند. کافی بود راننده کلامی از کیفیت بد لنت ترمز بگوید. دنباله حرفش را یکی با گلایه از قیمت گوشت میگرفت یکی با فلان دزدی فلان مسئول...
در بدترین حالت هم یکی موقع پیاده شدن میگفت《خدا ریشهشان را بخشکاند!》
به تازگی اما گویا مردم ساکت شدهاند. انگار جامعه از سخن در مورد مسائل خرد و میانی از قیمت مرغ یا گرانی مسکن و مشکلات اداری و این قبیل گذشته و در این موارد با یکدیگر صحبت نمیکنند.
مثل همان بازاریانی که همین 5 یا 6 سال پیش برای دههزار تومان شدن دلار به خیابانهای تهران آمده شعار دادند و امروز که دلار روزانه گران میشود دیگر هیچ واکنشی ندارند!
به اعتقاد حقیر پشت این سکوت، خشم و عصبانیت و از آن مهمتر فهم جمعی،《تصمیمی》در حال انعقاد است. گویا یک جمعبندی در خرد اجتماعی در حال شکل گیری است. و آن، عبور از علت العلل مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و ... است.
من اگر جای حاکمان و فرماندهان و تصمیمگیران بودم از این مارپیچ سکوت بسیار میترسیدم زیرا تجربه نشان داده این خشم هوشمند و این عصبانیتی که دارای تجربهی میدانی ١٤٠١ شده ، ممکن است در زمان مقتضی به شکل ناگهانی زمین و زمان و حاکم و محکوم را با هم به آتش بکشد!
علی الحال امروز که (فعلا- به ظاهر- یاهرچی!) در مذاکره نیز به سیاست اعلامی بسته شده، نمیتوان مشکلات را خیلیهم گردن دولت انداخت، و ملت ناراضی از 《دولت》 را در صف مصاحبه گلایه از گرانی اجناس قرار داد. انجام بدهند هم راهی به دهی باز نمیکند! و فشار بیش از حد موجب استعفای دولت و بسی بدتر شدن و پیچیدهتر شدن مشکلات میشود.
پ.ن:
همچنان که رهبرعظیم الشان فرمودند که مذاکره با آمريکا تجربه شده و بیفایده است، به نظر میرسد ملت نیز این احساس را دارد که تحلیل مشکلات در لایهی دولت اشتباه و مداخله در این سطح تجربه شده و بی فایده است!
در چنین شرایطی به خدا پناه میبریم از آیندهی نزدیک!
@yaser_arab57