📍 مقاومت ملی، پیشرفت ملی؛ چرا دوگانهسازی مقاومت - پیشرفت، رویکردی ضد ملی است؟
📝 مهرداد احمدی: تحلیل امر سیاسی خارج از مناسبات قدرت، یا از سر جهل است یا حماقت. سیاست بینالملل عرصه تنازع بقاست؛ عرصه حفظ هویت و دیگربودگی در عین تلاش برای مشارکت در نظم جهانی. هراکلیتوس از سرشت ستیزهآمیز وجود سخن میگفت، یعنی هیچ وجههای از جهان را نمیتوان بدون در نظر گرفتن ماهیت تنازعآمیز آن فهمید. سیاست نیز بهعنوان یکی از تجلیگاههای وجود، از این سرشت مستثنی نیست. وجود، موجودات را منفک ولی گرهخورده به هم قرار میدهد و تنها در ستیزه بیپایان آنها پدیدار میشود.
سیاست پیش از آنکه محل فهم متحدان باشد، عرصه تأمل در باب دشمنان است. تأمل وجودشناخانه درباره سیاست نمیتواند از بنیاد ستیزهآمیز آن غافل بماند. فراموشی ستیزه، تحمیل رمانتیسمی است که در میدان کنش سیاسی امری ثانویه است. اگر تنازع محور سیاست باشد، حفظ خویشتن اولویت نخست است. جهان در تقابل شکل میگیرد و موجودات باید مرزهای وجودی خود را حفظ کنند تا در دیگری هضم نشوند. سیاست آوردگاهی است که رقابت ابتدایی در آن مهمتر از رفاقت نهایی است.
بقا در این منازعه مستلزم اثبات وجود است. مؤلفههای قدرت یک نهاد سیاسی، عوامل بقای آن هستند، اما این مؤلفهها در همه جا یکسان نیستند. قدرت بسته به بافت و منطقه متفاوت است. برای مثال، تولید ناخالص ملی ممکن است در کشوری با پیچیدگیهای کمتر کافی باشد، اما در غرب آسیا، مؤلفههای قدرت باید پیچیدگیهای ژئوپلیتیک را در نظر بگیرند. در این منطقه، چیرگی مستلزم مؤلفههای قدرتی است که بر دیگران تأثیر بگذارد.
مقاومت در اینجا نه شعار، بلکه امری وجودشناختی و عقلانی است. سیاست کلان نظام باید بر افزایش عمق استراتژیک متمرکز باشد. سرداران شهید حاجقاسم سلیمانی و حاجحسن طهرانیمقدم نماد این رویکرد بودند. مقاومت ضامن وجود هر بازیگر است و ماهیت را در مرتبه ثانوی قرار میدهد. آمریکا با اصل وجودی نظام ایران در ستیز است و این با نظم خاورمیانه همخوانی دارد.
پیشرفت و مقاومت دو مفهوم به ظاهر متناقض هستند، اما در واقع مکمل یکدیگرند. پیشرفت جهانی اغلب توسط قدرتهای بزرگ تحمیل میشود و مقاومت در برابر آن، دفاع از هویت ملی است. با این حال، مقاومت باید بهعنوان فرآیندی فعال و مبتنی بر انتخابهای ملی دیده شود. جوامع باید بتوانند بین پذیرش تحولات جهانی و حفظ هویت خود تعادل برقرار کنند. پیشرفت باید بر اساس نیازهای داخلی طراحی شود و مقاومت بخشی از این فرآیند باشد. ترکیب هوشمندانه این دو، الگویی از پیشرفت پایدار و بومی ارائه میدهد که هم از تحولات جهانی بهره میبرد و هم منافع ملی را حفظ میکند.
🔗 http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/4254/1/298850/0
✉️ @vatanemrooz
📝 مهرداد احمدی: تحلیل امر سیاسی خارج از مناسبات قدرت، یا از سر جهل است یا حماقت. سیاست بینالملل عرصه تنازع بقاست؛ عرصه حفظ هویت و دیگربودگی در عین تلاش برای مشارکت در نظم جهانی. هراکلیتوس از سرشت ستیزهآمیز وجود سخن میگفت، یعنی هیچ وجههای از جهان را نمیتوان بدون در نظر گرفتن ماهیت تنازعآمیز آن فهمید. سیاست نیز بهعنوان یکی از تجلیگاههای وجود، از این سرشت مستثنی نیست. وجود، موجودات را منفک ولی گرهخورده به هم قرار میدهد و تنها در ستیزه بیپایان آنها پدیدار میشود.
سیاست پیش از آنکه محل فهم متحدان باشد، عرصه تأمل در باب دشمنان است. تأمل وجودشناخانه درباره سیاست نمیتواند از بنیاد ستیزهآمیز آن غافل بماند. فراموشی ستیزه، تحمیل رمانتیسمی است که در میدان کنش سیاسی امری ثانویه است. اگر تنازع محور سیاست باشد، حفظ خویشتن اولویت نخست است. جهان در تقابل شکل میگیرد و موجودات باید مرزهای وجودی خود را حفظ کنند تا در دیگری هضم نشوند. سیاست آوردگاهی است که رقابت ابتدایی در آن مهمتر از رفاقت نهایی است.
بقا در این منازعه مستلزم اثبات وجود است. مؤلفههای قدرت یک نهاد سیاسی، عوامل بقای آن هستند، اما این مؤلفهها در همه جا یکسان نیستند. قدرت بسته به بافت و منطقه متفاوت است. برای مثال، تولید ناخالص ملی ممکن است در کشوری با پیچیدگیهای کمتر کافی باشد، اما در غرب آسیا، مؤلفههای قدرت باید پیچیدگیهای ژئوپلیتیک را در نظر بگیرند. در این منطقه، چیرگی مستلزم مؤلفههای قدرتی است که بر دیگران تأثیر بگذارد.
مقاومت در اینجا نه شعار، بلکه امری وجودشناختی و عقلانی است. سیاست کلان نظام باید بر افزایش عمق استراتژیک متمرکز باشد. سرداران شهید حاجقاسم سلیمانی و حاجحسن طهرانیمقدم نماد این رویکرد بودند. مقاومت ضامن وجود هر بازیگر است و ماهیت را در مرتبه ثانوی قرار میدهد. آمریکا با اصل وجودی نظام ایران در ستیز است و این با نظم خاورمیانه همخوانی دارد.
پیشرفت و مقاومت دو مفهوم به ظاهر متناقض هستند، اما در واقع مکمل یکدیگرند. پیشرفت جهانی اغلب توسط قدرتهای بزرگ تحمیل میشود و مقاومت در برابر آن، دفاع از هویت ملی است. با این حال، مقاومت باید بهعنوان فرآیندی فعال و مبتنی بر انتخابهای ملی دیده شود. جوامع باید بتوانند بین پذیرش تحولات جهانی و حفظ هویت خود تعادل برقرار کنند. پیشرفت باید بر اساس نیازهای داخلی طراحی شود و مقاومت بخشی از این فرآیند باشد. ترکیب هوشمندانه این دو، الگویی از پیشرفت پایدار و بومی ارائه میدهد که هم از تحولات جهانی بهره میبرد و هم منافع ملی را حفظ میکند.
🔗 http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/4254/1/298850/0
✉️ @vatanemrooz